معرفی چالش «از کوه، کاه ساختن!» - مرکز مشاوره اسپادانا
اِلِن هندریکسن
ترجمه: نوید پدرام
وقتی دچار اضطراب اجتماعی میشوید چه احساسی به شما دست میدهد؟ آیا حس میکنید که در سهکنج یک دیوار گیر کردهاید و هیچ راه فراری ندارید؟ آیا حس میکنید که دچار یخزدگی و عدم توانی در تحرک شدهاید؟ یا شاید در نهایت مغزتان به سادگی فرمان یک «نه محکم» به حضور در این شرایط را صادر کند.
ولی، یک ایدهی بسیار متفاوت دیگر نیز وجود دارد که: چه میشود اگر در چنین شرایطی که احساس ناگهانی اضطراب و متعاقباً تمایل به گریز از این مهلکه به شما یورش آورد، به جای کارهایی که ذکر شد، یک نفس عمیق بکشید و به این شرایط فرصت حضور دهید و در واقع خود را در دل آن بیاندازید؟
چه میشود اگر این «نه محکم» را نشانهای برای اینکه باید حتماً این کار را انجام دهید مدنظر بگیرید؟ بعد از آن است که به جای «نه» گفتن، میتوانید احساس غرور را در خودتان حس کنید و در وجودتان احساس شادمانی کنید.
کاملاً قبول دارم که این روند مسخره به نظر میرسد، ولی حرفم را تا انتها گوش دهید و بعد نتیجهگیری کنید.
بخشی از راهکار مقابله با اضطراب اجتماعی، مواجههی آهسته با آن است. اینکه پیش بروید و روی آن کار کنید و به آرامی و با احتیاط با آنچه فکر میکنید قادر به انجام آن نیستید روبهرو شوید.
به همینترتیب، من از شما دعوت میکنم که به چالش «از کوه، کاه بسازید» بپیوندید. فهرست بسیار مفصلی از چیزهایی که میتوانید، به کمک آنها به قلب اضطراب اجتماعی خودتان حملهور شوید، ارائه خواهم کرد. پیشنهاد میکنم که در میان این فهرست جستوجو کنید و فقط سه مورد از آنها را که با حال و روز شما تطابق دارند انتخاب کنید. سپس هرگاه که کمکی احساس کنجکاوی و اندکی شجاعت در وجود خودتان پیدا کردید، یک مورد دیگر را امتحان کنید.
حتی اگر کار بسیار کوچکی را برای آغاز انتخاب کردید (یادتان باشد که مقصود نزدیک شدن آهسته به اضطراب اجتماعی است)، در ابتدا همین کار کوچک شبیه به یک «کوه» به نظر خواهد رسید.
توجه بیش از حد خود به درونتان را منحرف کنید، دست از کمالگرایی بردارید، یادتان باشد که آنچه که خودتان احساس میکنید که هستید الزاماً همان چیزی نیست که دیگران میبینند، و در نهایت از خیر رفتارهای امنیتجویانهای که شما را دست به عصا نگه میدارد بگذرید. پس از آن به «کوه» خود یک فرصت بدهید. اولین باری که این کار را انجام میدهید، یقیناً سختترین بار است ولی، این کار را چند بار انجام دهید، چون به شکل اعجابآوری به صورت یک «کاه» در خواهد آمد.
سپس، دوباره این کار برای موارد دیگری که انتخاب کردهاید تکرار کنید تا اینکه این سه «کوه» منتخب را فتح کنید. تجربهی من نشان داده که فتح کردن سه کوه از میان این کوهها، برای قانع شدن به اینکه «آخی! من میتوانم این کار را انجام دهم!» کافی است.
چالش ساختن «کاه» از «کوه»
از مجوع دستهبندیهای چالشی زیر، سه مورد از فعالیتهای موجود را همانطور که ذکر شد، بهصورت دلخواه انتخاب کنید:
آغاز کردن یک گفتوشنود و پیوستن به جمعها
- به جای ارسال ایمیل یا پیام برای انجام ارتباطات کاری، به دفتر یکی از همکارانتان سر بزنید.
- نقطهنظر یا پیشنهاد خود را در یک جلسه مطرح کنید (در آغاز جلسه هر چه زودتر این کار را انجام بدهید، راحتتر خواهد بود چرا که بعد از 59دقیقه سکوت، آغاز صحبت کردن دشوارتر به نظر خواهد رسید.)
- گفتوشنودی را با یکی از همکارانتان که او را چندان نمیشناسید آغاز کنید. قرار نیست این گفتوشنود آنقدرها عمیق باشد، مثلاً میتواند راجع به وقایع اجتماعی اخیر جامعه یا اخبار چند روز گذشته باشد.
- خودتان را به یکی از همکارانی که اغلب او را میبینید اما تا به حال صحبتی با او نکردهاید، معرفی کنید: مثلاً؛ "سلام، من مرتب شما را این دور و بر دیدهام اما تابه حال سعادت آشنایی با شما را نداشتهام. اسم من اِلِن است." تضمین میکنم که آنها نیز احساس راحتی با شما خواهند کرد.
- در تکان دادن دست و سلام کردن به آشنایانی که در خیابان به آنها برمیخورید، پیشدستی کنید نه اینکه تظاهر کنید که آنها را ندیدهاید.
- بدون اینکه آنچه میخواهید بگویید را تمرین کنید تماسهای تلفنیتان را برقرار کنید.
- با یک کارمند تازهوارد در محل کارتان با پرسیدن چگونگی رویهی جدید استخدام، سر صحبت را باز کنید.
- در مهمانی، یک نفر را که تنها نشسته پیدا کرده و با او ارتباط برقرار کنید، مثلاً؛ "اشکالی ندارد که من اینجا کنار شما بنشینم؟ من خیلی اهل مهمانی رفتن نیستم ولی خب بعضی وقتها کاری نمیشود کرد، راستی! اسم من اِلِن است."
- در پایان مهمانی به جای اینکه بیسر و صدا آنجا را ترک کنید، سعی کنید که شخص میزبان را پیدا کنید و مشخصاً از او تشکر و خداحافظی کنید.
- در کلاس درس سؤال بپرسید.
- پس از پایان کلاس پیش استادتان بروید و از او سؤال خود را بپرسید.
- از خصلت خوب یک نفر تعریف و تمجید کنید.
- وقتی شمارهای ناشناس به تلفنتان زنگ میزند تلفن را جواب دهید. به خودتان اطمینان داشته باشید که میتوانید هر چه در این تماس پیش میآید را اداره کنید.
- بر روی پیغامگیر تلفنها بدون حفظ کردن متن آنچه میخواهید بگویید، پیام بگذارید.
اجازه دهید که ببازید یا نادان جلوه کنید
- اگر در یک مراسم عروسی یا هر جشن دیگری مجبور به رقصیدن شدید، به جای اینکه سعی کنید حرکات خود را به حداقل برسانید، سعی کنید شبیه افراد دیگری که به نظر میآید اوقات خوشی را سپری میکنند، رفتار کنید. (ممکن است احساس کنید با انجام حداقل حرکت ممکن میتوانید خود را میان جمعیت پنهان کنید، در حالی که با این کار شبیه به یک مجسمهی متحرک به نظر خواهید رسید.) سعی کنید با سیل جمعیت پیش بروید و ببینید چه پیش میآید.
- در بازیها و مسابقاتی که در آنها مهارت چندانی ندارید شرکت کنید. (مثلاً بولینگ، بیلیارد، پرتاب دارت و حتی اسکی روی یخ)
- در مسابقات ورزشی با صدای بلند تشویق کنید (فرقی ندارد که این مسابقهی بینالمللی فوتبال باشد یا لیگ دستهی دوم یا حتی بازی بین بچههایتان)
- از آموختههای افتضاح زبان خارجی درسهای دبیرستانتان برای گفتن حداقلها به یک خارجی زبانِ بومی استفاده کنید. (مثلاً سلام کردن، معرفی خود و دادن نشانی یک رستوران خوب)
- یک جوک تعریف کنید. (مثلاً با این جمله شروع کنید: "میخواید یه جوک بیمزه و تکراری براتون تعریف کنم؟…")
- در اماکن عمومی برای خودتان زیر لب آواز بخوانید و زمزمه کنید.
- میتوانید حتی فراتر بروید و آهنگهای سلین دیون یا دیگر خوانندههای دیگر را بخوانید.
- از داشتن درخواستهای غیرمعمول نترسید مثلاً اینکه در یک رستوران بخواهید که نیمپرس پلو به شما بدهند یا ساندویچ هر چند کوچکتان را دو نصف کنید.
- در هر جا از اماکن عمومی که خواستید گوشیهای هندزفری را در گوشتان بگذارید و با ضرب آهنگ موسیقی مورد علاقهیتان سر خود را تکان دهید و روی هر چه دور و برتان هست ضرب بیصدا بگیرید.
- در دستشوییهای عمومی نیاز نیست که منتظر شوید که شخصی که بیرون ایستاده دستهایش را بشوید و از محوطه خارج شود تا شما از کابین دستشویی بیرون بیاید، بلکه هر موقع کارتان تمام شد، بیمعطلی بیرون بیایید.
- در دستشوییهای عمومی مسواک بزنید، از نخ دندان استفاده کنید یا حتی آرایشتان را انجام دهید.
- به تماسهای ویدیوییتان در همان زمان جواب دهید (این کار برای خود من بسیار دشوار بود ولی وقتی این کار را آغاز کردم از محدود بودن زمان عادت کردنم به آن واقعاً متعجب شدم.)
درخواست یک لطف از دیگران و داشتن قاطعیت
- در یک فروشگاه یا نانوایی درخواست یک خدمت مازاد بکنید مثلاً "میشه این کیکرو برای من نصف کنید؟" یا "میشه این خریدها را به جای یک کیسه، توی دو تا کیسه بذارید؟"
- در خیابان از یک نفر ساعت یا آدرس بپرسید. (بله، میدانم که همهی ما در تلفن همراه خود هم نقشه داریم و هم ساعت دقیق، ولی یادتان باشد که این یک تمرین است.)
- در اتوبوس یا مترو از یک نفر سؤال کنید: "اسم این ایستگاه چیه؟" یا وقتی سوار میشوید بپرسید: "ایستگاه بعدی کجاست؟"
- از همکارانتان درخواست کنید که اگر برای خرید قهوه به بیرون میرود، برای شما هم یک فنجان بخرد.
- به جای سرعت دادن به حرکت خود و اجتناب از ارتباط چشمی یا مسئولین دکههای خیریه، با آنها صحبت کنید و به آنها بگوئید "امروز قصد این کارو ندارم، ولی براتون آرزوی موفقیت میکنم."
- با احترام و ادب، نظر مخالف خود را با هر کسی که در حال گفت و شنود با او هستید ابراز کنید، مثلاً "ژانر این فیلم اصلاً با سلیقهی من جور نیست." یا "غذای این رستورانی که میخوای بری به نظر من چندان خوب نیست، اگه به رستوران............... بری حتماً بیشتر از طعم غذا لذت میبری.»
- نوع غذا یا نوشیدنی خود را حین سفارش دادن در رستوران یا کافیشاپ تغییر دهید: مثلاً "من یه فنجون قهوه با یه تیکه کیک شکلاتی میخوام، ولی نه صبر کنید! بهتره که یه آب پرتقال با یک کیک هویج بخورم، اینو بیشتر دوست دارم.» اگر توانستید چیزی را که داخل منو وجود ندارد سفارش دهید خودتان را تحسین کنید؛ مثلاً «شیر بادوم ندارید؟ باشه اشکاری نداره، همون شیر پسته خوبه!»
- یک نفس عمیق بکشید و سعی کنید انتقادات سازنده را گوش دهید و تلاش خود را برای به تعویق انداختن دفاع از خود و توضیح دادن دربارهی موضوع انجام دهید. (این یکی از سختترین هاست.)
- دعوت حضور در یک مراسم را بدون اینکه رفتار عجیب و غریبی داشته باشید، رد کنید. مثلاً فقط عذرخواهی کنید و بگوئید واقعاً برایتان مقدور نیست که به آنجا بروید. توضیح و دلیلتراشی بیشتر برای توجیح این کار، هیچ لزومی ندارد.
- از هماتاقی یا دوست همخانهی خود بخواهید که موهایش را از کفشوی حمام تمیز کند و یا دستمال توالت جدید را به جای لولهی خالی جایگزین کند. (اگر توانستید که این کار را به جای گذاشتن یادداشت، به صورت رودررو از او بخواهید باید خودتان را تحسین کنید.)
- اگر مجبور شدید که برای هر درخواستی یادداشت بنویسید، سعی کنید که از تعارفات و عذرخواهیها یا حتی شکلکهای دوستانهی بیش از حد استفاده نکنید چراکه فکر میکنید مجبورید منظور خود را بدون ایجاد ناراحتی برای طرف مقابل به او بگوئید.
- از فروشندهی فروشگاه بخواهید که مدیریت آنجا را به شما معرفی کند تا انتقاد و یا حتی به شکل سادهتر، تعریف و تمجید خود را از آن فروشنده یا خدمترسانی کلی آنجا شخصاً انجام دهید.
- از فروشنده بخواهید قفسهی کالای موردنظرتان را به شما نشان دهد (حتی ممکن است حدوداً جای آن کالا را از قبل به یاد داشته باشید ولی باز هم یادتان باشد که این یک تمرین است.)
- در فروشگاههای کوچک یا غرفههای محصولات روستایی چرخ بزنید به طوری که متصدی آن شما را ببیند و شاید شروع به توضیح راجع به محصولاتش کند (اگر بدون خریدن محصولات از آنجا خارج شدید، به خودتان آفرین بگوئید.)
انجام اشتباهات عمدی (برای یاد گرفتن این موضوع که بروز اشتباه، اتفاق چندان مهمی نیست.)
- چند کار کوچک اشتباه انجام دهید: مثلاً دربهای شیشهای را خلاف جهت مشخص شده باز کنید، دستگیرهها را برعکس بچرخانید و یا هنگام پرداخت پول برای خریدها، عمداً پول زیاد یا کم بدهید تا فروشنده اشتباه شما را تصحیح کند.
- کاری انجام دهید که اندکی باعث آزار دیگران شود؛ مثلاً دکمهی خلاف جهت را در آسانسور فشار دهید و دستتان را به نشانهی خجالت از اشتباه خود روی صورتتان بکشید و بعد دکمهی صحیح را فشار دهید.
- در حین راه رفتن، یکباره بایستید و دست خود را به پیشانیتان بزنید و دست دیگر را به نشانهی اینکه چیزی را فراموش کردید، در جیب خود بچرخانید و بعد در خلاف جهت حرکت قبلی خود، مسیر را باز گردید.
- یک ایمیل با چند اشتباه تایپی برای یک نفر ارسال کنید مثلاً به جای «سپاسگزار» بنویسید «سپاسگذار» یا به جای «قفل» بنویسید «قلف» یا به جای «دیسک»، بنویسید «دیکس».
- از متصدی فروشگاه جای چیزی را که دقیقاً کنار آن ایستادهاید را بپرسید.
صحبت کردن دربارهی خود
- آنچه دربارهی خودتان به طور صادقانه فکر میکنید را با یک دوست نزدیک مطرح کنید نه آنچه انتظار دارید او دربارهیتان فکر کند.
- دربارهی خودتان افشاگری کنید. اگر این کار برایتان دشوار است میتوانید از جملات بسیار معمولی مثل "من واقعاً گشنمه" و یا "من عاشق این هوا هستم" استفاده کنید.
- از کلمات یا جملات توصیفی کاملتری به نسبت «خوبم!» در جواب یک دوست که حالتان را میپرسد استفاده کنید.
- به جای تأیید نظر دیگران واقعاً بگوئید که رفتن به کدام رستوران یا تماشای کدام فیلم را بیشتر دوست دارید.
- در هنگامی که آرایشگر مشغول کوتاه کردن موهایتان است با او دربارهی تعطیلات اخیر خود، مشکلات کاری یا موضوعی که جدیداً نسبت به آن حساس شدهاید، صحبت کنید.
قرار گرفتن در مرکز توجه
- به جای گذر کردن از مسیرهای طولانی اطراف، مستقیمترین راه ممکن را انتخاب کنید.
- به جای بیتوجهی یا شکستهنفسی در مقابل تمجیدها، به سادگی تشکر کنید. ممکن است احساس کنید که بیتوجهیتان، نوعی تواضع است ولی این کار باعث برداشت رد کردن تمجید و علاوه بر آن نوعی بیاحترامی به شخص عرضهکنندهی این تحسین میگردد.
- در حین انجام حرکات ورزشی در باشگاه، بدنتان را به طور کامل کش و قوس دهید (بدین معنا که نگران نگاه دیگران به این کار نباشید.)
- به جای ایستادن در ستون و ردیف آخر گروه ورزشیتان، در صف اول قرار بگیرید.
- در اماکن ساکت عطسه و سرفه کنید و به راحتی آب بینیتان را با فین کردن در دستمال بیرون بدهید (فرقی ندارد که این مکان موزه، کلاس درس، سالن تئاتر یا کنسرت باشد)
- وقتی شخص غریبهای در کنارتان عطسه میکند، به او بگوئید: «عافیت باشه!»
- در اماکن عمومی با صدای واضح و بدون نیاز به مخفی شدن با تلفن همراهتان صحبت کنید. اگر توانستید با هندزفری بیسیم یا تلفن خود صحبت کنید به طوری که به نظر برسد، در حال حرف زدن با خودتان هستید از خودتان تقدیر کنید.
- ماندهی غذا یا دسرتان را در ظرف یکبار مصرف از رستوران یا کافه بیاورید.
- پیشنهاد بدهید که میز غذای رستوران دوستانتان را حساب کنید یا به جای همهی آنها انعام بدهید.
- یک داستان یا جوک بلند در جمع دوستان یا خانواده تعریف کنید.
- یکی از آخرین نفراتی باشید که وارد کلاس یا یک جلسه میشوید (اگر توانستید از جلوی همهی حاضرین عبور کنید و با جلبتوجه در ردیف جلویی که نزدیکترین مکان به گردانندهی جلسه است بنشینید به خودتان آفرین بگوئید.)
- در حین جلسه از جای خود بلند شوید و برای مدت کوتاهی محل را ترک کنید و باز گردید.
- به جای زل زدن به رانوها و یا خیر شدن به گردانندهی جلسه در زمان معرفی کردن خود، چشم بگردانید و به همهی حاضرین نیمنگاهی بیندازید.
- از پنجرهی خانه یا از عرض خیابان با صدای بلند یک نفر را صدا بزنید. (من و یکی از مراجعینم یک بار از پنجرهی دفتر کار با صدای بلند به متصدی دکهی کافهی بیرونی سفارش ساندویچ دادیم!)
- در یک سالن شلوغ ناخن دست خود را بگیرید و یا موی بینیتان را بکنید (اگر توانستید این کار را کنار پنجرهی منتهی به خیابان شلوغ انجام دهید خودتان را تحسین کنید.)
- در مقابل یک خط عابر پیادهی شلوغ یا یک کافه پر تردد و پارک کنید و داخل ماشین باشید.
- در یک خیابان باریک دوبله پارک کنید تا مردم مجبور شوند منتظر بمانند تا شما حرکت کنید.
اگر موارد دیگری به نظرتان می آید، با ما در میان بگذارید از خودتان و اطرافیانتان مراقبت کنید.
منبع: http://www.ellenhendriksen.com/mountains-to-molehills-challenge
مرکز مشاوره اسپادانا در شهر اصفهان فعالیت دارد. این مرکز مشاوره، افتخار دارد که کادری مجهز و زبده از روانشناس ها و روانپزشکان را در کنار خود داشته باشد.
Hallsoose
where can i buy stromectol ivermectin online Preventive health care among rural American Indians in New Mexico Prev Med
free porno pussy videos
Free porno adult free web cams porno free porno chat
Hallsoose
buy stromectol tablets humans Actin blot was used as loading control
binary options robot demo
Hey There. I found your blog using msn. This is a really well written article.
I'll be sure to bookmark it and come back to read more of your useful info.
Thanks for the post. I will definitely comeback.
Hallsoose
ivermectin for cats Milk goat, cow via regulation of microbiome R
Hallsoose
Sandra Lee s Breast Cancer Journey and Documentary medication ivermectin 3mg Decades of prior work has shown the importance of tumor grade, tumor size, lymph node status, hormone receptors and HER2 status in determining patient prognosis and prediction of response to hormonal therapy and systemic chemotherapy
Hallsoose
PMID 28752187 Free PMC article ivomec 2 Department of Veterinary and Animal Sciences, University of Massachusetts Amherst, Amherst, Massachusetts
Arab تجارة الفوركس ، تجارة الخيارات الثنائية
Guess the exchange rate, bitcoin and get money.
Start with $10 and you can earn up to $1000 in a day, see how Here
price drugs
online pharmacy medications
https://greatcanadianpharmacies.com/
[url=https://greatcanadianpharmacies.com/]canada drugs online pharmacy[/url]
Hallsoose
Radiation therapy RT is a useful treatment for postoperative or inoperable DTF buy ivermectin pills online Gonzalez ML, et al
Hallsoose
a Michael acceptor CR CR EWG- generic stromectol
https://cleopatraescorts.agency/
Hi my loved one! I want to say that this article is awesome, great written and include almost
all important infos. I would like to look more posts like this .
کراش یعنی چی
کراش Crush در فارسی به چه معنا است؟
مردم بعضا در بازه های زمانی کوتاه مدت
هم کراش های مختلفی دارند و تمرکز
خود را روی یک نفر نمی گذارند.
اگر بخواهیم این داستان را امروزی تر بگوییم کراش
داشتن را شبیه like می دانند که هنوز به
love نرسیده است. این نکته را به یاد داشته باشید که عشق در
مراحل اولیه و وقتی هنوز شناخت کافی وجود ندارد نوعی کراش
است و با تعامل و شروع رابطه جدید تغییر نام می دهد.
به او علاقهمند هستید، اما به
دلیل ترس از رجکت شدن، این علاقه پنهان مانده
است. وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در
تمامی نمایشگر ها بهینه شده است. مثلا میگویند تو رو فلانی کراش داری.یا فلانی
کراششه.همه این ها به معنی این است که به طرف علاقه
مند هستید.
در این مقاله قصد داریم در مورد معنی کراش صحبت بکنیم و خدمت شما بگوییم
این واژه در چه شرایطی مورد استفاده
قرار میگیرد. البته دقت داشته باشید، معنی crush در دیکشنری
له شدن یا خرد شدن است. چیزی که
منظور نظر ما است، Crush on someone میباشد که به
نوعی از رابطه اشاره دارد. به کار بردن
این جمله، پایانی بر دوران کراش
داشتن است، چون کراش عشقی مخفیانه است.
بنابراین اکثر افراد عقیده دارند گفتن جمله
«روت کراش دارم» برای مخ زنی و خام کردن در روابط
خاص استفاده می شود. به کاربردن
این جمله، پایانی بر دوران کراش داشتن است، چون کراش عشقی مخفیانه است.
بنابراین بسیاری عقیده دارند گفتن جمله «روت کراش دارم» برای مخزنی و خام
کردن در روابط خاص استفاده میشود.
کراش در زبان عامیانه فارسی از کراش crush در زبان انگلیسی گرفته شده
است.
Hallsoose
2005, 28 Suppl 1 27- where can i buy stromectol ivermectin Fecal energy content is measure by bomb calorimetry
پرستار مراقبت ویژه در منزل تهران
Yes! Finally someone writes about nurse.