وبلاگ - مرکز مشاوره اسپادانا
ازدواج موفق
اولین کارگاه تخصصی راهبردها و مشاورههای پیش از ازدواج، به همت کانون فرهنگی دانشجویی نگرش نوین با حضور دکتر احمد پدرام مشاور و استاد دانشگاه در سالن همایشهای دانشکده علوم تربیتی دانشگاه آزاد اسلامی اصفهان(خوراسگان) برگزار شد .
به گزارش خبرنگار خبرگزاری آنا، پدرام با ابراز خرسندی از استقبال فعال و چشمگیر استادان و دانشجویان در این کارگاه، لازمه داشتن ازدواج موفق را افزایش سطح آگاهی افراد نسبت به راهبردهای صحیح ازدواج و انتخاب اصولی دانست و خاطرنشان کرد: «لزوم و اهمیت ازدواج در جوانان امری غیرقابل انکار است از این رو توجه خاص مسئولان، والدین و جوانان را میطلبد.»
وی افزود: «از لازمههای ازدواج موفق میتوان به ترویج فرهنگ اصیل ایرانی و توجه به مسائل دینی و اسلامی، که از اهمیت بالایی برخوردار است، اشاره کرد.»
پدرام به تشریح آسیبشناسی روابط ناسالم، پیامدها و آثار ویرانگر آن بر جامعه و افراد پرداخت و راهکارها و راهبردهای منطقی و صحیح آن را یادآور شد.
این روانشناس با بیان اینکه اکنون بی سر و سامانی ارتباطی در جوانان، نشات گرفته از فرهنگهای بیگانه و به دور از فرهنگ اصیل ایرانی است، خاطر نشان کرد: «در راستای هدفمند کردن روابط در جوانان باید مسئولان فرهنگی کشور اقدامات مهمی را در دستور کار قرار دهند.»
این استاد دانشگاه گفت: «سن معین و لازم، تکامل بلوغ فکری، عاطفی، رشد معنوی، عاطفی و اجتماعی، پایان تحصیلات، برخورداری از شغل مناسب و مشخص شدن وضعیت خدمت سربازی در آقایان از جمله شرایط راهبردی ازدواج است و تلاش همگان برای تحقق آن ضروری است.»
پدرام خواستار حفظ چارچوب و آداب معاشرت صحیح در برخورد با جنس مخالف در دانشگاه شد و تاکید کرد: «دانشگاه محیطی علمی است و نباید افراد در آن از شرایط علمی فاصله بگیرند، دانشجویان باید در راستای افزایش ظرفیت فکری و رفتاری خود در برخورد با یکدیگر بکوشند و از افراط در روابط در دانشگاهها که منجر به آسیبهای اجتماعی میشود، بپرهیزند.»
ادامه مطلباهمیت تصمیم گیری در زندگی
در مباحث قبلی مهارتهای زندگی در مورد خود آگاهی از لزوم آگاهی از نقاط قوت و ضعف و داشتن تصویری واقع بینانه از خود و آگاهی از حقوق و مسئولیت ها و چگونگی شناخت ارزش ها و نیاز و ضرورت آگاهی و شناخت به خود سخن گفتیم.
در مورد مهارت های ارتباطی نیز از ارتباط کلامی و غیر کلامی موثر و جرئت ابراز وجود حرف دیم و مهرات گفت و شنود و نداتن انفعال و پرخاشگری را مطرح کردیم و بر گوش دادن فعال تاکید کردیم.
در همدلی نیز گفتیم که داشتن علاقه به دیگران و سعی در پذیرش و تحمل و درک شرایط عاطفی دیگران سخن به میان آوردیم و تفاوت همدلی را با هم حسی مطرح نمودیم و مرزهای آن را مشخص کردیم.
حال بپردازیم به تصمیم گیری
باور میکنید که هر لحظه در حال تصمیمی گیری هستیم همین لحظه شاید دودل هستیم و می خواهیم تصمیم بگیریم که ایا این مطلب را بخوانیم یا مجله ورق بزنیم و سراغ صفحه تبلیغات یا عکس یا زندگی هنرپیشه ها برویم در همین دودلی ممکن است فکر کنیم که این مطلب به چه دردری میخورد و بهتر است مطلب را رها کنیم و سراغ کار بهتری برویم. خب این هم خودش یک تصمیم است. اصلا ممکن است به این فکر بیوفتید که مطلب را دنبال کنید و برایتان جالب باش که براستی دریابید که هر لحظه و واقعا هر لحظه در حال تصمیم گیری های خرد و کلان هستیم پس اگر با نگارنده این سطور همراهید ببینیم که واقعا تصمیم گیری چیست.
تصمیم گیری فعالانه بر مبنای آگاهی از حقایق کارهایی است که میتوان انجام داد قطعا انتخاب را تحت تاثیر قرار میدهد. آگاهی از این فرایند فکری به ما کمک میکند که به روشی سالمتر و موثرتر تصمیم گرفته و انتخاب کنیم پس بررسی جوانب هر تصمیم و توجه به فواید و ضرر و زیان آن همواره ما را در چالشی با انتخاب های گوناگون قرار داده و نشان میدهند که فرایند تفکر در این مرحله عالی در حال بررسی است. وقتی کودکی یاد میگیرد به این نکته توجه کند که فواید مسواک زدن و زیان مسواک نزدن چیست تصمیم گیری او راحت تر است اگر من و فرزندم و همسرم دریابیم که خوردن فست فود چه محاسنی و چه مضاری دارد در تصمیم گیری برای خوردن آن و یا حداقل در افراط و تفریط تصمیم گیری بهتری خواهیم داشت. وقتی گرفتار انتخاب یک لباس هستیم که طبق مد روز و بر اساس تبلیغات رنگ به رنگ رسانه ها و ماهواره ها در معرض دید ما قرار گرفته اند لحظه ای به جریان تصمیم گیری و ضرورت توجه به نکات مثبت و منفی انتخاب خود داشته باشیم آن وقت تصمیم گیری آسان تر میشود. وقتی در حال مسواک زدن هستیم و شیر آب دستشویی باز است و ناگهان به یاد می آوریم که با بحران آب رو به رو هستیم و شیر آب را میبندیم و به فکر می افتیم که مصرف آب باید با دقت و صرفه جویی بیشتری همراه باشد یک تصمیم انسانی بسیار جدی گرفته ایم که شیر آب را میبندیم و حتی در چکه کردن آن به فکر چاره جویی می افتیم.
وقتی فرق زیبایی و مد گرایی را در می یابیم و به جای انتخاب یک لباس یا مدل آرایش یا پیرایش به دنبال روش زیباشناسانه ای میرویم تا لباسی متناسب شأن خود و ارزش ها و فرهنگ خانوادگی و ملی خود انتخاب کنیم و از هجوم تبلیغات در رابطه با فلان لباس خود را کنار میکشیم و نجات میدهیم یک تصمیم جدی گرفته ایم وقتی به عنوان یک خانم آرایش مان را مطابق با سلیقه همسرمان انجام میدهیم یا بعنوان یک مرد به خواسته های همسرمان در آراستگی ظاهر خود توجه میکینم، ما تصمیم گیری مناسبی انجام داده ایم.
قطعا همین الان بعضی خوانندگان این مطلب به چالشی با این نوشته ها پرداخته و خواسته همسرشان را از خود درخواستی نامعقول میپندارند . لیست کردن علل موافقیت یا مخالفت با یک درخواست و صحبت کردن در مورد آن نیز تصمیمی بوده که قبلا در بعضی موارد گرفته ایم و یا همین حالا در حال سازمان دادن به دلایل خود برای مخالفت با خواسته های همسرمان هستیم و میخواهیم تصمیم بگیریم مطابق با خواسته او عمل نکنیم و البته قرار است دلایل قوی و منطقی داشته باشیم و به او یا خودمان یادآوری کنیم که باز البته این هم یک تصمیم گیری عاقلانه است.
من نگرانم که گاهی وسوسه لذت های آنی و میل به تأییدهای افراطی اجتماعی و یا تمایل به همیشه مورد توجه بودن یا بهترین بودن باعث نشود که تصمیم هایی بگیریم که یک لذت آنی و صد زیان آتی داشته باشد. آن وقت که با لذت شیرینی خامه ای را گاز میزنیم یا یا فیش پیتزا یا فست فود را از صندوق دار میگیریم باید مراقب دفعات مصرف پیتزا یا نان خامه ای و یا مقدار آن باشیم و گاه لذت گاز زدن به این دو لقمهی پر از طعم شیرین و چاشنی های دلپذیر ممکن است چنان در بیخ و بن دندان ما باشد که تصمیم بر خوردنی پر شتاب بگیریم و لذت های شیرین عاقبت تلخ را از یاد ما ببرد و تصمیم آن شود که نباید بشود.
حال تصمیم مهمتر هم داریم. خرید یک لوازم برقی، خرید یک ماشین، خرید آپارتمان، تصمیم گیری برای یک مسافرت داخلی یا خارجی و اصلا مهاجرت
تصمیم برای بچه دار شدن، تصمیم برای فرزند دوم، اصلا تصمیم برای ازدواج. پس مهم است که بدانیم تصمیم گیری از فعالیت های جدی روزانه ماست و لازم است و باید جوانب هر تصمیم را به دقت و البته نه با وسواس بررسی کنیم.
چرا به وسواس اشاره میکنم؟ چون گاهی برای یک تصمیم ساده همچنان درگیر میل به بهترین بودن وترس از تایید نشدن میشویم که قادر نیستیم به راحتی یک جفت کفش یا یک روسری یا یک فرش بخریم و همواره نگرانیم که این و آن در مورد تصمیم ما چه میگویند.
حتما در خانواده یا فامیل دور و نزدیک هم کسانی را سراغ داریم که گاهی نیم کیلو لپه را هم که خریده اند و به خانه آورده اند از خرید آن پشیمان شده و راه درازی را برمیگردند تا به مغازه دار پس دهند. پس دادن یا عوض کردن کیف و کفش و شلوار و دامن و مانتو هم گاه در آدم های وسواسی یا افراد با اعتماد به نفس پایین دیده میشود و البته شاید نکته مهم دیگر این باشد که اگر تصمیمی گرفته ایم و به اشتباه آن پی برده ایم دلایلمان منطقی است. تغییر تصمیم غلط و تبدیل آن به تصمیم درست هم خودش یک تصمیم تازه است.
شاید خواندن این نویشته ما را با تصمیم گیری های قبلی خود رو به رو کند و دهها تصمیم درست و یا غلط را به یاد بیاوریم که نگران بوده و یا نبوده ایم و حالا با خواندن این مقاله با دقت و هوشیاری و لذت بیشتر به تصمیم گیری بپردازیم. این هم خودش تصمیمی است...!!!
پس باید یادآور شویم که تصمیم گیری بر مبنای ارزیابی دقیق موقعیت ها و اهدافی است که به دنبال آن میباشیم. لازم است اهداف خود را واقع بینانه و بر اساس واقع بینی از توانمان انتخاب کنیم. مسلماً باید مسئولیت انتخاب های خود را بر عهده بگیریم و در نهایت همانگونه که گفتیم تصمیم به تغییر تصمیمی غلط، خود تصمیم درستی است که مبتنی بر شجاعت و خودآگاهی است.
ادامه مطلبخوشبختی یافتنی نیست، دریافتنی ست
این روزها با عبور از خیابان ها و کوچه پس کوچه های شهر، مردمی را مشاهده می کنیم که شاید رضایت چندانی از اوضاع زندگی ندارند، گاهی حتی انسان هایی را می بینیم که زندگی شان به قول معروف بر وفق مراد است ولی همچنان از زمین و زمان شاکی هستند .
در خیابان ها با کوچکترین اتفاق، افراد از کوره در رفته، صدایشان بالا می رود.
در فضای مجازی که چرخی می زنیم، پروفایل افراد غم انگیز است، پست های لاین و اینستاگرام از زندگی شکایت دارد.
مهمانی ای اتفاق نمی افتد اگر هم بیفتد چسب مهمانی های قدیم را ندارد.
از بچه 5 ساله تا پیرمرد 70 ساله دائما در حال غر زدن هستند و زندگی بهتری را طلب می کنند
نمی دانم به واقع شاد نیستیم یا شاد زیستن را یاد نگرفته ایم. عواملی که ما را از شادی باز می دارد چیست؟ چند درصد فردی و چند درصد اجتماعی است؟ برای یافتن پاسخ ها به سراغ احمد پدرام، روانشناس شهرمان می رویم تا به بررسی نارضایتی مردم از دیدگاه ایشان بپردازیم.
احمد پدرام با اشاره به دلایل نارضایتی افراد جامعه از زندگی میگوید: در بررسی های انجام شده یکی ازدلایل این امر، ندانستن روش درست زیستن و دیگری کم توجهی و اشراف نداشتن به مشکلات جامعه است.
این روانشناس خاطرنشان کرد: اشعار افراد بزرگی چون مولانا که می گوید"پیش چشمت داشتی شیشه کبود، زآن سبب عالم کبودتمی نمود" و یا "چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید" از سهراب سپهری ، همگی به شیوه درست نگاه کردن به زندگی اشاره دارد.
پدرام با بیان اینکه امروز را به طور کامل فراموش کرده ایم، افزود: افراد جامعه ما، تبدیل به جماعتی شده اند که از یک سو، نگران فردا و از سوی دیگر، در غم گذشته و افسوس فرصت های از دست رفته زندگی هستند و از زندگی در زمان حال و لذت بردن از داشته ها غافل شده اند.
وی با اشاره به شعر مولانا که می گوید: "فکرت از ماضی و مستقبل بُوَد، چون از این دو رست مشکل حل شود" گفت: شاید یکی از مشکلات این است که در سیستم آموزشی، زندگی کردن در حال را به ما یاد نداده اند، اینکه چگونه با پرش از گذشته و مسایل آن با امیدواری به آینده زندگی کنیم.
پدرام با اشاره به تأثیر دوستی ها در افزایش شادی گفت: وقتی روابط اجتماعی و دوستی های پایدار وجود ندارد، از میزان شادی افراد کاسته می شود و یا به مرز و کرانه شادی نمی رسند.
وی گفت: سیستم آموزشی ما ضعف دارد، شاید به دلیل اینکه برای مثال بچه های ما هنوز نگران نحوه ورود به یک مجلس، احوال پرسی ساده و جای نشستن هستند و دائما ذوقشان جریحه دار می شود واین سیستم در راستای آموزش درست زیستن اقدام خاصی انجام نداده است.
پدرام با اشاره به اینکه برخی افراد با وجود درآمدهای نسبتا خوب، باز احساس رضایت ندارند، گفت: متاسفانه گاهی این درآمدها سیاه است و از شغل اصلی افراد به عنوان کارمند، معلم، یا نظامی نیست و این افراد، بعدازظهرها و اوقات فراغت خود را در شیفت های اضافه بر توانشان کار می کنند تا غم نان را کم کنند.
پدرام بی عدالت های اجتماعی را از عوامل دیگر گسترش غم در جامعه عنوان می کند و می گوید: مشاهده درآمدهای نامساوی در جامعه، اینکه برخی با یک تلفن صاحب درآمدهای میلیاردی می شوند و برخی با تلاش شبانه روزی در برآوردن نیازهای اولیه خود ناتوان هستند، به گسترش غم در جامعه دامن می زند.
وی با اشاره به بحران کار به عنوان مهم ترین مسئله جوانان، گفت: به دلیل نبود مدیریت اشتغال در جامعه، والدین دو شیفت کار می کنند و فرزندان بیکار هستند.
وی افزود: فرزندان در غم اینکه که چرا پدر در این سن باید کار کند و والدین در غم این موضوع که چرا فرزندم بیکار است، هر دو شاکی و با نارضایتی زندگی را می گذرانند.
این روانشناس با اشاره به تأثیر معنویات در شادی خاطر نشان کرد: یکی از مسائل مهم در معنویت، اعتماد و توکل به خداوند است که برآیند آن رضایت از زندگی است.
پدرام در پایان گفت: با وجود تمام مشکلات باید بدانیم که شادی، حاصل رضایت از زندگی است، شیوه درست نگاه کردن به زندگی را باید آموخت و در خود این باور را نهادینه کنیم که خوشبختی یافتنی نیست، دریافتنی است.
دوباره در ذهنم افراد و زندگی شان را مروری می کنم و با خود می گویم با وجود مشکلات موجود با چنگ زدن به ریسمان ایمان می توان حال خوش را دریافت چرا که خداوند در تمامی لحظات بندگانش را فراموش نخواهد کرد و با جستجویی ساده می توان مقالات بسیاری را در این زمینه یافت که به صورت علمی ثابت کرده اند بین دینداری و میزان شادی افراد رابطهای مثبت و معنادار برقرار است.
برای مثال یافته های پرویز دباغی در مقاله ای با عنوان بررسی نقش معنویت و مذهب در سلامت، حاکی از این است که ايمان مذهبی و معنويت با رفتارهای تعديل كننده سلامت رابطه منفی دارد و جنبه های مختلفی از ايمان مذهبی با کاهش افسردگی، خودکشی، کاهش مرگ و میر، افزایش طول زندگی، رضايت زناشويی، شادی و بهبود عملكرد سيستم ايمنی بدن رابطه دارد
مهارت های یک زندگی سالم
مهارتهای زندگی توان سازگاری ما را بالا میبرد تا بتوانیم در مسئولیت های شخصی و خانوادگی و اجتماعی خود بهتر عمل کنیم و حتی از عهده آسیبهای ناشی از ناتوانی در حل مسئله هم برآییم. مهارتهای ارتباطی به معنای درک بهتر دیگران است تا عموماً با مکالمه ای موثر و رضایتبخش و گفت وشنودی سازنده به ارتباط با دیگران بپردازیم. این سوال برای بسیاری از مراجعین دفتر مشاوره من تعجب آور است: چقدر مهارت گوش کردن دارید؟ فرق شنیدن با گوش کردن چیست؟ چگونه به طرف مقابل خود نشان می دهید که حرف او را فهمیده اید؟ آیا اگر بگویید «شنیدم چه گفتی » درست تر است یا اگر بگویید به حرف های شما گوش کردم؟ بعضی نمی دانند که شنیدن یک فعالیت فیزیولوژیک و گوش کردن یک فعالیت شناختی و رفتاری است. وقتی فرد آگاهانه و با گوش جان به حرف مقابل گوش بدهد میزان درک احساس و پیام طرف مقابل افزایش می یابد.
خوب گوش دادن به معنی آماده شدن برای پاسخ دادن به حرف های طرف مقابل نیست. خوب گوش دادن به معنی آماده شدن برای دفاع کردن هم نیست. در واقع ما گوش می دهیم تا احساسات شخص مقابل و خواسته های منطقی و عاطفی او را دریابیم و در محیط خانه یا اجتماع و در ارتباط با همسر و فرزند یا با افراد بیرون از خانه با هدفهای متفاوتی گوش می دهیم و حتما لازم است با توجه به نقش های مختلفی که داریم خوب و هدفمند گوش بدهیم. در برخورد با همسرمان به گونه ای دیگر گوش می دهیم. پیام کودک یا نوجوان خود را با توجه به سن و جنس او درمی یابیم و با رئیس یا کارمند یا مشتری یا راننده اتوبوس شنیدن هایمان دیگرگونه است.
لازم است به نقش کلام در حرف زدن هم توجه کنیم. در حرف زدن های روزمره، چه در خانه و چه در محیط اجتماع همیشه باید واقف باشیم که هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد. یک زمان مناسب و یک فضای مناسب و یک جای مناسب مقدمات اولیه سخن گفتن با همسر و فرزند و حتی رئیس یا کارمند یا مشتری است که میخواهیم جنسی یا موضوعی را به او نشان دهیم.
مهارت حرف زدن نیاز به استفاده از کلماتی درخور شرایط دارد. باید دقت کنیم در برخورد با همسرمان از چه واژه هایی
استفاده می کنیم. در برخورد با فامیل یا محرم و نامحرم چه می گوییم. آیا گفتن عزیز دلم یا قربانت بروم را به همان لحنی که به همسر یا فرزندمان می گوییم می توانیم به ارباب رجوع خود یا به فردی از جنس مخالف در اداره یا مغازه یا در اتوبوس و تاکسی بگوییم؟
گفت و شنود مهارتی جدی است که اگرچه همه می شنویم و حرف می زنیم، ولی ممکن است به عنوان یک مهارت ارتباطی
توجه لازم را به چگونگی موفق شدن نداشته باشیم. لحن ما می تواند پیام ما را خدشه دار کند. درخواستی منطقی با لحنی عاجزانه یا آمرانه و پرخاش جویانه ممکن است طرف مقابل ما را به مقاومت و امتناع از برآوردن درخواست منطقی مان بکشاند. بسیاری از افراد و زن و شوهرها از لحن عاجزانه در درخواست اذیت می شوند. بعضی از افراد هم مایلند طرف مقابل با التماس درخواست کند.
از کنایه آمیز حرف زدن یا تمسخرآمیز سخن گفتن نیز باید بپرهیزیم؛ چرا که طرف مقابل ما از این گونه گفتن ها آزار می بیند و ممکن است به مقاومت و رد درخواست یا امتناع از اجابت خواسته منطقی ما کشیده شود.
باور کنیم که خوب گوش دادن و خوب حرف زدن مهارتی آموختنی است که توجه و آموزش و مهارت و تمرین می خواهد. وقتی می شنویم یا درست تر بگوییم وقتی گوش میدهیم باید مراقب پیش فرضها و باورها و تعصب ها و قضاوت های اتوماتیک خود باشیم. شاید هم در خانه و هم در جامعه حتی پوشش و آرایش شخص مقابل بر صحبت کردن یا شنیدن های ما اثر مثبت یا منفی داشته باشد که متاثر از قضاوت های ماست: نه آنچه می شنویم یا می گوییم.
زبان بدن به عنوان عمده ترین پیام رسان در کنار لحن گفتاری و کلمات به کار برده شده، نقش زیادی در گفت و شنود و ارتباط ما دارد. در گوش کردن، چگونگی ایستادن یا نشستن و میزان فاصله ای که رعایت می کنیم یا چرخشی که داریم یا دستی که به سینه صلیب می کنیم یا به کمر می زنیم یا خم می شویم یا عقب می کشیم همگی پیام هایی را انتقال می دهند. وقتی بی قراری می کنیم و پاهایمان تکان می خورد، وقتی دست روی دهان می گذاریم یا گوشمان را می خارانیم یا دست به پشت گردنمان می کشیم یا چرت می زنیم یا خمیازه می کشیم، پیامی را منتقل می کنیم.
اگر طرف مقابل ما هم این رفتارها را در حین گفت وشنود با ما داشته باشد استنباط هایی را با خود به همراه دارد. پس خلاصه بگویم حرف خوب می زنیم؛ ولی خوب حرف نمی زنیم. حرف درست می زنیم؛ ولی درست حرف نمی زنیم و وای به وقتی که حرفمان هم درست نباشد و از سر خودخواهی و خودپسندی فقط به خود بیندیشیم و شنونده فعال و باحوصله ای برای حرف های طرف مقابل خود نباشیم و بیشتر به دنبال مقابله و دلیل تراشی و جدل و سفسطه باشیم.
مهارت همدلی
همدلی چیست؟ تفاوت همدلی با هم دردی و هم حسی و دلسوزی چیست؟ یکی از عمده ترین عوامل موفقیت و شادکامی در زندگی و از بنیان های رشد عاطفی، توان همدلی است: یعنی توان درک شرایط انسان های دیگر و از منظر دیگران به موضوع نگریستن، یعنی از چشم طرف مقابل به زندگی نگاه کنیم.
آیا به عنوان یک مرد سعی کرده اید از دید همسرتان که یک خانم است و هم جنس متفاوت دارد و هم شخصیت متفاوت، به موضوع ساده ای مانند انتخاب یک پارچه بنگرید و تفاوت ها را دریابید و از طرفی خود را جای او بگذارید و اجازه دهید انتخاب خودش را داشته باشد؟ آیا به عنوان یک زن توانسته اید دریابید مردی که از راه می رسد چه نیازهایی دارد و باید چگونه با او برخورد کرد؟ یا وقتی شما از راه می رسید و او در خانه است لازم است چگونه با او برخورد کنید؟
شاید سؤال کنید که خب دانستن این موضوعات به چه دردی می خورد؟ شاید فکر کنید موضوع ساده ای باشد و شما آن
را رعایت کرده اید.
به فرزندان تان فکر کنید: آیا توانسته اید از زاویه یک کودک به یک روز تعطیل یا حتی به یک جعبه مدادرنگی یا یک کیف زیبای مدرسه فکر کنید؟ یا کمی خودتان را جای پدر و مادرتان بگذارید یا خواهر و برادرتان که شغل و جایگاه و نقش های اجتماعی دیگری دارند. گاهی خودتان را جای فروشنده یا مشتری یا راننده یا آن پلیسی بگذارید که سرچهارراه ایستاده است و خدای نکرده شما خلاف کرده اید و می خواهد شما را جریمه کند.
همدلی به معنای خود را جای دیگران گذاشتن است و چه بسیار افرادی که با ادعای «من اگر جای تو بودم » برعکس عمل کرده و دیگری را به جای خود می نشانند و انتظار دارند دیگران مثل او فکر کنند: نه او مثل دیگران. در همدلی به دلداری و تلاش در درک دیگری می پردازیم؛ ولی خود را غرق در احساس او نمی کنیم و می خواهیم ضمن درک او به وی کمک کنیم؛ اما بعضی ها با دیگران دچار هم حسی میشوند و خود را کاملاً جای او میگذارند و هویت و جایگاه خود را گم می کنند که در این حالت به جای نجات دادن طرف مقابل ممکن است خود ما هم غرق احساسات و جایگاه فرد یا گروه مقابل بشویم.
پس توجه عمده در مهارت همدلی سعی در درک طرف مقابل با حفظ هویت خویش است؛ درضمن این مهارت مبتنی بر آگاهی از احساسات خود و دیگران است و قطعا خویشتنداری و درایت درک احساسات گوناگون خود و دیگران نقش عمده ای در به وجودآمدن آن دارد؛ ولی در هم حسی یا دلسوزی ها و همدردیهای افراطی (که گاه واژه ها قادر به تبیین درست مفاهیم آن نیست) ما هویت و جایگاه خود را فراموش می کنیم و به جای از منظر دیگران نگریستن، غرق در جایگاه طرف مقابل میشویم و به قولی به جای تسلیت به فرد داغدیده، خود را صاحب عزا می کنیم یا به جای ابراز خشنودی و شادی در جمع شاد دیگران، خود را صاحب جشن و شادی و پایکوبی می دانیم و از صاحب مجلس هم تندتر می رویم؛ پس تعبیر درستی است که بدانیم همدلی یعنی درک درست احساسات و بینش دیگران، بدون آن که احساس خود را با آن ها یکی بدانیم و آگاه باشیم که اگر سعی در همدلی در درک کسی داریم که از کار اخراج شده یا عزیزی را ازدست داده یا در مسابقه ای شکست خورده یا در معامله ای زیان دیده ضمن درک احساس و شرایط او، نه ما از کار اخراج شده ایم و نه ما عزیزی را ازدست داده ایم و نه ما در آن مسابقه شکست خورده ایم و نه ما در آن معامله زیان دیده ایم.
این درک تفاوت چیزی از زیبایی این ویژگی عمیق انسانی کم نمی کند و برعکس موجب احترام عمیق ما به یکدیگر می شود و ضمن نزدیکترشدن به یکدیگر و احساس داشتن رابط های گرم و اعتمادآمیز، مرزهای خود با دیگران را حفظ می کنیم.
نداشتن همدلی نوعی خودمحوری و خودبزرگ بینی و دوری از دیگران را نشان می دهد. نداشتن همدلی «من از بینوایی نیم روی زرد غم بینوایان رخم زرد کرد » را نشان و به ما هشدار میدهد: «تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی .» شاید ساده تر نیز بتوان گفت: همدلی به ارتباطات بین فردی سرعت می دهد و می تواند پیش بینی کننده روابط بعدی ما باشد. بر نوع دوستی تأکید دارد و روابط بین فردی را از حالت معامله و بده بستان خارج می کند و انسانی تر می کند. توان درک و بینش ما را درباره خود و دیگران افزایش می دهد و علاوه بر شادی به دلیل توفیق در درک دیگران، موجب فضیلت ما نیز می شود.
زنان را می بینیم اما درک نمی کنیم
زنان امروزی جامعه ما زیر بار احساس مسئولیت های چندگانه و قانونمند نبودن حقوق و البته مدون نبودن بسیاری از وظایف همسرانه و مادرانه شان به لحاظ سلامت و بهداشت روان دچار آسیب شده و احساسات متناقضی را تجربه می کنند. زیرا بنابر تفکری مرسوم، ما زنان را بسیار دیده ایم، ولی ویژگی های زنانه آنان را درک نکرده ایم. از این رو مطابق بررسی های موجود، این گروه بار آسیب های جسمی، روحی و عاطفی بسیاری را بر دوش می کشند چنانکه گواه این مدعا را می توان رشد آسیب های اجتماعی همانند اعتیاد، مشکلات جنسی، خشونت و حتی مهاجرت دانست.
این درحالی است که با دگرگونی در روابط خانوادگی، این چالشها افزونتر خواهد شد، زیرا اگرچه در نسل های پیش هر والدین پیری چند فرزند میانسال و یا چندین نوه جوان و نوجوان برای حمایت در کهنسالی داشت، امروز باید چشم به راه سونامی تنهایی و درماندگی وبی یاوری سالمندان خود در دهه های آینده باشیم.
البته زنان به دلیل تفاوت طول عمر، احتمال افزونتر سالهای بیوه گی و حتی تنهایی ناشی از تجرد قطعی، ممکن است گرفتاری های تلخ تری را تجربه کنند که بی تردید غم نان می تواند بر احساس تنهایی و درماندگی آنان بیفزاید.
بنابراین از طرحهای جدی که به عهده سازمانهای ذیربط است، توجه اصولی بر حمایت های اجتماعی همه جانبه از گروه های مختلف بانوان است که از آن جمله می توان به بیمه زنان خانه دار اشاره کرد، البته با تأکید بر تعریف دقیق علمی، نه با تعیین حقوقی مختصر که مایه تحقیر محسوب شود.
به این ترتیب تأمین نیازهای زندگی و ایجاد امنیت باید با استانداردهای علمی همخوان و عملی شود، زیرا شاهدیم گاه شاغلان جامعه ما نیز در سالمندی در تأمین هزینه های درمانی خود عاجزند، چه رسد به اینکه مادربزرگی بخواهد نوه خود را با همسرش به خانه خود دعوت کند.
از این روباید پذیرفت شرمساری زنان سالمند در پذیرایی فرزندان و نوادگانشان در واقع شرمساری ما و مسؤولان ذ یربط است، زیرا بی شک تأمین سلامت روان هر فرد سالمند نتیجه نگاهی است که به گذشته خود دارد و به دنبال آن امروزی است که بهره مند از امنیت اقتصادی، اجتماعی و عاطفی را می طلبد.
بنابراین با هرکاستی در این مقوله حتی اگر بار معنویت زنان سالمند بتواند احساس عزت نفس آن ها را تقویت کند، در بسیاری از موارد ضعف حمایت های اجتماعی قادر است تکیه بر این عنصر را تحت تأثیر قرار دهد و احساس سربار بودن، ترس از ناتوانی های جسمی و هزینه های درمانی این حس عزتمندی را به خفت تبدیل کند.
ناگفته نماند درکنار سیاست های کلان برنامه ریزان، افراد جامعه بخصوص بانوان نیز باید به روزگار سالمندی واقعی تر نگاه کنند. زیرا شواهد نشان می دهد در حال حاضر افراد جامعه ما در جریان کسب تحصیلات تخصصی آن قدر از آموزش مهارتهای زندگی دور افتاده اند که آمادگی های لازم را برای مقابله با چالش های طبیعی زندگی ندارند. بنابراین خانواده ها و مراکز علمی ما باید به طور جدی بر آموزش این مهارتها توجه کنند.
ادامه مطلبزندگی سالم
وقتی صحبت از زندگی سالم میشود زود گوششان را میگیرند و سعی میکنند چیزی نشنوند. بعضی ها میگویند که به یاد حرفهای پدربزرگ و مادربزرگشان می افتند که پر از نصیحت است و بعضی دیگر میگویند: تا حرف از زندگی سالم میشود به یاد خشم و غضبها و امر و نهی های پدر و مادرمان می افتیم که از خوردن و نوشیدن تا رفتن و آمدن یا حرف زدن و گوش دادن یا دوستیها و قهرها و بالاخره از لحن و کلام ما ایراد می گرفتند و میگیرند.
ولی به راستی زندگی سالم یعنی چه؟ شاید مثل درس خواندن هایمان که سفارش زیاد پدر و مادر باعث بیزاریمان از آن می شد حالا هم سفارش زیاد پدر و مادرها دربارۀ خوردن و خوابیدن یا هرآنچه در بالا گفتم، باعث شده از این حرف که هیچ، از این مسیر گریزان شویم. حاضریم یک کیک خامه ای چرب و شیرین را ببلعیم و خم به ابرو نیاوریم و فردا هم به دنبال یک دکتر خوب و پرآوازه شهر برای مشکل جوشهای روی صورت یا جوش زدن هایمان برای بالارفتن چربی و قند یا اضافه وزنمان باشیم.
حالا هم هرچه می گویند: آقا ورزش کن، خانم فلان کار برایت مضر است، فلان لوازم آرایشی و حتی ورزشی ضررش بیش از فایده آن است، گوشمان بدهکار نیست و کار خودمان را می کنیم تا دیگر این نصیحت یا سفارش مادربزرگ یا پدربزرگ یا پدر و مادر هم به زباله دان خاطره های پر خنده ریخته شود و بعد دریابیم که تا پدر یا مادر نشویم نمی دانیم زندگی سالم برای فرزندان یعنی چه و تا پدر و مادربزرگ نشویم درنمی یابیم آنچه پشت سر گذاشیم همه تجربه بود و آنچه کاشتیم درو نشد و گاه بی حاصل و گاهی بعضی ها از آن خرمن خوشه ای برمی دارند و گاه برنمی دارند و حرف هایشان و حرف هایمان مثل همان خرمن زیر باران و بوران روزگار یا آتش فراموشی به خاک یا خاکستر تبدیل می شود. اما باید دریابیم که زندگی سالم یک مفهوم چهارگانۀ زیستی، روانی، اجتماعی و معنوی است و آنچه مهارت زندگی نامیده میشود و در ارتقاء سلامت نقش دارد، توجه به تمامی چهار مفهوم است.
می خواهیم رفتار سالم را در بعد زیستی نگاه کنیم: خواب شبانه کافی، تغذیه سالم و ورزش مرتب و مصرف نکردن سیگار و الکل و مواد مخدر یا محرک و تنظیم وزن و از طرفی رفتار و روابط جنسی سالم همگی در سلامت جسم نقش اساسی دارند و به نفع تمامی انسا نها است. بد نیست دست از لجبازی برداریم. هجوم اطلاعات زیاد درباره تغذیه و تنظیم وزن و وجود برنامه های متعدد بهداشتی و پزشکی گاه سردرگمی هایی را برای افراد ایجاد می کند که خود می تواند موجب کاهش انگیزه برای توجه به میانه روی های معقول در امر مراقبت از سلامت جسمی شود.
جالب توجه است براساس فکر سالم در بدن سالم و" تن ز جان و جان ز تن مستور نیست " هیچ وقت نمی توان به طور قطعی مرزی بین جسم و جان قائل شد: بیمار یهای جسمی می توانند تاثیر جدی بر سلامت روان داشته باشند و شخص را دچار افسردگی، اضطراب و پرخاشگری کنند. بیماری های روانی نیز می توانند منجر به آسیب های جسمی شوند که از سردردهای عصبی و مشکلات قلبی و گوارشی و جنسی تا خستگی های شدید جسمی ممکن است طیف قابل ذکر آن باشد. پس توجه به جسم خودمان نیز دل خوش و تفکر منطقی را می طلبد. همان گونه که همان منطق سالم نیز تا حدود زیادی متاثر از بدن و جسم سالم است؛ اما شاید توجه به روان و بهداشت روان در جهان امروز شامل بسیاری از سمینارها و کنگره ها می شود: سالانه میلیاردها دلار خرج برگزاری یا نوشته ها و کتاب های مربوط به آن در سطح جهان ازجمله در کشور خود ما می شود. ویترین بسیاری از کتابفروشی ها نیز مزین به کتاب های بسیاری در رابطه با خودشناسی و خودآگاهی و خودیاری در شناخت و کنترل بیماری های افسردگی و اضطراب و پرخاشگری و حتی بیماری های جسمی است که استرس نقش بسیاری در ایجاد یا تشدید آن ها دارد و ازآن جمله می توان بیماری هایی مثل M.S ، دیابت، گوارتر و فشارخون یا بیماری های قلبی و معده و روده یا ناتوانی های جنسی را نام برد.
تفکر سالم، اعتمادبه نفس، خوش بینی، توانایی ابراز وجود، بیان احساس و صمیمیت و ارتباط بین فردی، خویشتن داری و کنترل خشم از مهارت های اجتماعی و زندگی به حساب می آیند که توجه به آن ها می تواند نقش زیادی در ارتقاء کیفیت زندگی داشته باشد.
یک رفتار ناسالم مثل رانندگی پرشتاب و بی ملاحظه یا رفتار ناسالم دیگری مثل پرخاشگری یا مصرف الکل، مواد مخدر یا محرک می تواند برای فرد یا خانواده و جامعه عوارض بسیار سنگینی ایجاد کند. شاید به موضوع رانندگی سالم توجه کافی نکرده باشیم: بستن کمربند ایمنی، داشتن سرعت مجاز و خودکنترلی در کنترل و هدایت اتومبیل به سادگی می تواند موجب ارتقاء سلامت فرد و خانواده و جامعه شود. همین رفتار در افرادی که بی ملاحظه هستند و در رانندگی اصول ایمنی را رعایت نکرده اند، خسارات و فجایع دردناک بسیاری ایجاد کرده است. کسی که سیگار می کشد شاید ادعا کند رفتارش به خودش مربوط است؛ ولی به راستی خانواده ای که در آن فردی سیگار می کشد چگونه می توانند خود را از نظر سلامتی ایمن کنند و از بوی سیگار و آثار مخرب آن در آلودگی فضا و حتی آلودگی عاطفی رابطۀ زن و شوهری در امان باشند؟
آیا فرد سیگاری فقط به خودش آسیب می زند یا هم از نظر جسمی به دیگران و هم در روابط عاطفی گفت وشنود و بوسیدن همسر و فرزند یا پدر و مادر و خواهر و برادر به آن افراد نیز آسیب جزئی یا کلی وارد میکند؟ آیا فرد سیگاری می داند که هر هفت نخ سیگاری که می کشد تنفس و دم و بازدمش فضای خانه را در حد مصرف یک نخ سیگار برای دیگران آلوده میکند؟ جالب است که مسائل روانی، جسمی و اجتماعی و معنوی این همه با هم همپوشانی دارند و وقتی میخواهیم دربارۀ هر یک صحبت کنیم، بعُد دیگری از وجود ما هم به میان می آید.
به هرحال صحبت از زندگی سالم است و این حرف دیگر حرف پدر و مادری است که به شدت به آن حساسیت منفی داشتیم و گوش را پر از پنبه می کردیم که نشنویم. امروز وقتی می گویند فست فودها به طور کلی موجب سو ءتغذیه به شکل افراطی آن می شوند، دیگر به مادر و مادربزرگ نباید فکر کرد. این حرف ها حالا از تریبون و کرسی استادان دانشگاهی شنیده می شود که فریاد می زنند سونامی سرطان های گوارشی بیداد می کند. حالا آلودگی های هوایی و صوتی و پارازیتی هم جای خود؛ ولی آنچه به دست من و شماست، زودتر کنترل شدنی است تا آنچه که به عهدۀ مسئولین و نهادهای خاص است؛ پس وقتی صحبت از ورزش می شود به حتم نباید به فکر یک سالن "جیم " باشیم؛ بلکه بیشتر حواسمان باشد که جیم نشویم و بهانه نتراشیم. یک پیاده روی ساده تا دویدن در یک پارک یا کنار خیابان خلوت می تواند شروع خوبی برای ورزش باشد.
اما به راستی چقدر مراقب حجم خوردن و میزان تحرک خودمان هستیم؟ بهتر است پاسخی ندهم تا ذهن ما فعال بماند و هرکدام بین غذای خود و میزان تحرکمان موازن های ایجاد کنیم. وقتی صحبت از زندگی سالم می شود، باید از لج کردن با خود دست برداریم و سری به خودمان بزنیم تا دریابیم که لجبازی و عناد با خود ممکن است ریشه در کودکی هایمان داشته باشد؛ پس با یافتن مهارتهای زندگی سالم بین امروز خود و دیروزمان یک آشتی برقرار کنیم: آشتی درونی و مؤانست و خلوت با خود که ای مرد عزیز یا ای خانم نازنین، ای پسر خوب یا ای دختر گل و مهربان یا نامهربان بیا و کمی آگاهی و خودآگاهی پیدا کن. آن وقت است که به لیستی نیاز داریم تا ما را وارد این حوزه ها کند. امروز روان شناسان مهارت های ده گانه ای را برای زندگی سالم درنظر دارند که به تدریج و تفصیل درباره آن ها بحث خواهیم داشت. شاید به تعبیری کلام وزین مولای متقیان حضرت علی)ع( بتواند آغاز زمینه ای برای مشکل باشد که می فرمایند: بالاترین دانش ها خودشناسی است. درادامه مهارت ها را مرور می کنیم:
خودآگاهی
خودآگاهی به معنی آگاهی از نقاط قوت و ضعف خود و تصویری واقع بینانه ازخود داشتن، آگاهی از حقوق و مسئولیت های خود و توضیح روشنی از ارزش های خود داشتن و از همه مهم تر داشتن انگیزش برای شناخت است. بسیاری از افراد همواره شعار می دهند: "بله من می دونم که کامل نیستم." آری، هیچ کس کامل نیست؛ ولی بعضی از این افراد با گفتن این جمله درواقع می خواهند برتری و عیب پوشانی بیشتری نسبت به بقیه داشته باشند. سعی کنیم این عبارت و این واقعیت را در شرایطی به کار ببریم که حاضریم دربارۀ اشتباهات خود و ضعف هایمان حرف بزنیم و با شناخت و قبول آن ها گامی در جهت کاهش بعضی از آ نها که مقابل اصلاح هستند، برداریم.
نکتۀ ظریف در این مهارت، قبول، تحسین و باور نقاط قوت خودمان است. اینکه صفت، مهارت یا ویژگی مثبتی داریم یا در جای مناسب بیان کنیم یا اگر به ما گفته شد، قبول کنیم و شکرگزار باشیم و تشکر کنیم، از مهارت های خودآگاهی است. حال این ویژگی اکتسابی باشد یا سرشتی و خدادادی فرقی نمیکند: مهم شاکرانه نگاه کردن به داشته هاست که نه خودپسندی در آن وجود دارد و نه خودکم بینی. قبول محسنات به معنای خودخواهی نیست؛ بلکه خودباوری است. قبول عیوب خود کم بینی نیست؛ بلکه واقع بینی است. خودآگاهی ما را به حقوق و حد و مرزهایمان آگاه میکند؛ درضمن وظایف و مسئولیت هایمان را نشان می دهد: این که از خودمان چه می خواهیم. خودآگاهی همچنین ارزش هایمان را یادآور می شود که مرزمان را با دیگران روشن کنیم و خط قرمزهایمان را بشناسیم و بشناسانیم. این نگاه به خود ما را تشویق می کند که عمیق تر به وجود خود بنگریم و شناخت بیشتر و دقیق تری از خود داشته باشیم.
ادامه مطلب