تلاش برای استقلال - مرکز مشاوره اسپادانا
حسن پور: این سؤال به نظر من غلط است؛ چون ما نمیتوانیم بگوییم موافقیم یا مخالف. خانههای مجردی پدیدهای است که به شکل روزمره در حال اتفاق افتادن است و نمیتوان گفت که با آن موافقت یا مخالفت داریم. این موضوع را باید آسیب شناسی کرد یا به شکل سنتی یا مدرن دید؛ چون امکان دارد در برخی مواقع، مجرد زیستن کمک کننده به فرد یا جامعه باشد یا برعکس ممکن است آسیبزا باشد؛ هرچند که باید به این نکته نیز توجه کرد که تنها زندگی کردن، به معنای فساد و بی بندباری نیست. تنها زندگی کردن میتواند حس استقلال و مسئولیت پذیری جوانان را بیشتر کند و جوانان میتوانند استقلال شخصیتی و استقلال اقتصادی خود را به دست آورند.
اسحاقی: طرح موضوع خیلی عالی است؛ چون این موضوع روز جامعه است. حالا اینکه خوب است یا بد، موضوع دیگری است.
نسل فردا:پس شاید باید این سؤال را به شکل دیگری مطرح کرد اینکه اکنون در کشور به خصوص در شهرهای بزرگی همچون اصفهان با اینکه بافت سنتی دارد، با پدیدهای روبه رو هستیم و آن گسترش زندگیهای مجردی است؛ شما فکر میکنید دلیل افزایش زندگیهای مجردی چیست؟ و گسترش این پدیده، چه بازتابهایی را برای جامعه دارد؟ در دو دهه اخیر، با رواج تحصیلات عالیه بین بانوان، بسیاری از خانوادهها با میل و رغبت خود دخترانشان را راهی شهرهای دیگر میکنند و از هیچگونه حمایت مالی و معنوی نیز دریغ نمیکنند؛ اما در هر حال به نظر میرسد که باید زندگی مجردی را از زندگی دانشجویی جدا کرد؛ چرا که دانشجو هر چند به میل خود؛ اما به اجبار محل تحصیل، خانه را ترک میکند و این با تقاضا برای استقلال کامل از خانواده متفاوت است.
پدرام: باید بگویم که با شنیدن این سؤال، شعری به ذهنم آمد اینکه مردی از من پرسید که گذر باد کجاست؟ من به دنبال کلاهم بودم. به عنوان یک پدر و دارای سه فرزند که همه آنها حالا ازدواج کردهاند، از حدود 17- 10 سال پیش درگیر این موضوع بودم که یکی از فرزندانم میخواست مستقل باشد؛ کما اینکه در روانشناسی بلوغ این موضوع را به عینه داریم اینکه نوجوان ما میگوید در اتاق من را بزنید و داخل بیایید، این اتاق من؛یعنی میخواهم مستقل باشم و شاید ما به عنوان پدر و مادر این موضوع برایمان سخت باشد؛ اما بچه آنجا به دنبال استقلال و فردیت خودش میگردد و آرزوی داشتن جایی برای زندگی مستقل را دارد؛ اما زندگی مستقل گاهی به جایی میرسد که تبدیل میشود به زندگی مجردی و استقلال طلبی، زیربنای این خواسته است، حالا ممکن است یک بچه حتی یک گوشه از خانه را انتخاب کند یا برخی میتوانند یک اتاق داشته باشند، برخی یک طبقه و بعضیها طبق سؤال شما امکاناتی دارند که میتوانند فرزندشان را به یک خانه مستقل بفرستند؛ البته اگر پختگی و رسش خود را پیدا کرده باشد. پس باید این سؤال را از خودمان بپرسیم که آیا ما برای این استقلال، بچههایمان را آماده کردهایم یا نه و از اینجا به بعد آن مفهومی که احتمالا زیربنای نشست ماست، مفهوم پیدا میکند. به نظر من مهمترین دغدغههای خانوادهها روی بحثهای منفی قضیه است ولی این مرحله گذار است که ایجاد شده و اگر شرایطی هست، جدا شوند و بعد برای زندگی مشترک آماده شوند. این را به این خاطر می گویم که این موضوع دغدغه زندگی من هم بوده؛ چرا که یکی از فرزندانم به سادگی و به روشنی بعد از مقطع فوق لیسانسش به من گفت من نمیتوانم با شما زندگی کنم و شرایطش را ندارم، بنابراین شرایطی ایجاد شد که او بتواند به شکل مستقل به آپارتمان دیگری برود و بتواند کار تحقیقاتی کند؛ البته ما این موضوع را هم مد نظر داشتیم که او دارای سلامت رفتار و خویشتنداری است ولی اگر قرار است مستقل شدن به بهای سردرآوردن از مواد مخدر یا قلیان باشد، درست نیست و این به نوعی گریز از خانه است؛ بنابراین باید ببینیم کی کجا دارد میرود.
اسحاقی: ببینید صد سال پیش وقتی که مادربزرگم 10 سال داشته، ازدواج کرده است و مستقل شده یا پدربزرگم 18 ساله که بوده برای کار به شهر رفته، حتی خیلی از کارمندان را داریم که تنها زندگی میکنند و ضرورت این موضوع کاملا حس میشود.
پدرام: در واقع دوران تربیت از 18 به 36 سال رسیده است؛ گاهی پسرها ازدواج میکنند و میروند و گاهی اینطور نیست در عین حال دخترانی هم داریم که اگر شرایطی بشود، به شکل مستقل زندگی میکنند و در برخی موارد کاملا موافق این موضوع هستم.
نسل فردا:اما به واسطه فرهنگ عرف و بافت سنتی که هنوز در جامعه ما هست، برخی از خانوادهها معتقدند که پسرها میتوانند مستقل باشند؛ اما مجرد زیستن دختران، در فرهنگ ما نیست؛ البته این موضوع بیشتر در خانوادههای سنتی اتفاق میافتد و جالب اینجاست که بیشتر متقاضیان اکنون برای خانه مجردی، خانمها هستند که از مردها پیشی گرفتهاند.
حسن پور: شاید بشود گفت که در عصر حاضر دیگر به این شکل نیست؛ چون همانطور که گفتید طبق آمار، امروز دخترانی که به شکل مجردی زندگی میکنند، خیلی بیشتر از پسران هستند.
نسل فردا:اما این سبک زندگی عرصه کشاکش دو نیروی اجتماعی است. یکی نیروی نسل جوانی که میخواهد آزادی و فردیت خود را منفک و مجزا از خانواده تعریف کند و به جامعه بقبولاند و از تمام حقوق، آزادیها، امکانات و احترام و تاییدی که جامعه به راحتی در اختیار خانوادهها قرار میدهد، برخوردار باشد؛ دیگری نیرویی که برای فرد مجزا از خانواده ارزش چندانی قائل نیست؛ بلکه واحد بنیادین تشکیل دهنده جامعه را خانواده میداند و فرد و به خصوص زن را صرفا در نسبت او با خانواده و تحت کنترل و نظارت خانواده میتواند بپذیرد و تحمل کند. عمده نگرانیها و هشدارها و برخوردهایی که در این حوزه میبینیم، محصول همین کشاکش است که عمدتا در رابطه با زنان یا دختران جوان اتفاق میافتد.
حسن پور: باز هم این موضوع را از بستر نگاه میکنم. یک موضوعاتی هست که ما در مورد آنها حق انتخاب زیادی نداریم؛ این مسئله هم به همین شکل است؛ این اتفاقی است که افتاده. با تمام مخالفتها و موافقتها به دلیل تغییر ارزشها، تغییرات مسائل اقتصادی، تغییر نگرش به جنسیت و وجود تکنولوژی ما با تغییرات زیادی در زمینه نگرش به زنان جامعه روبه رو هستیم. بنابراین آنچه که اکنون مهم است، این است که با تمام مخالفتها و فشارهایی که وجود دارد، چه بخواهیم و چه نخواهیم این اتفاق افتاده است. شاید در گذشته نیاز باعث میشده که خانواده دور هم جمع شوند؛ اما اکنون این نیاز از بین رفته و ما چه بخواهیم و چه نخواهیم باید قبول کنیم که وقتی یک دختر میگوید شرایط اقتصادی دارم، توانایی که کرایه خانهام را بدهم، دارم، شرایط شغلی و اقتصادی همه در یک وضعیت نرمال هستند و میخواهد جدا شود،نباید جلوی او را بگیریم؛ چون ما در شرایط جدید قرارگرفتهایم و قاعدتا خانههای مجردی رو به افزایش است. به نظر من ما باید حالا روی این مسئله تمرکز کنیم که چه کنیم که این اتفاق، آسیبهایش کمتر شود.
اسحاقی: این یک اصل اجتناب ناپذیر است، اینکه کسی به بلوغ برسد و بخواهد مستقل باشد، جزو غرایز انسانی است، شما فکر میکنید بچهها تا کی میخواهند پیش پدر و مادرشان باشند؟ طبیعی است بعد از مدتی باید راه پدر و مادر از بچههایشان جدا شود. این جدایی به حفظ احترام دو طرف هم کمک میکند، حتی میشود به تاریخچه این موضوع نگاه کنیم؛ قدیمها پدرم فرصتهایی را ایجاد میکرد که از منزل بروم؛ اما به دلایل علاقه و وابستگی که به خانواده داشتم، دوباره برمی گشتم و دوباره پدرم کاری میکرد که بروم. پس در راستای رشد و تکامل خانوادگی فردی و اجتماعی نیاز است که این استقلال را هر چه زودتر کسب کنیم، تفاوت حال با گذشته این است که اکنون به مدد تکنولوژی، به مدد رفاه و درآمدهای سرانه اجتماعی بالاترکه وجود دارد، سن این کار پایینتر آمده و شاید دلیل نگرانی جامعه هم این است که خانم جوان یا نوجوان که در سن تینیجری است، چگونه میخواهد در یک شهر غریب یا چند خیابان آن طرف تر، زندگی جداگانهای داشته باشد؟ آیا مهارتهای لازم و توانمندیهای لازم را دارد؟ از آن طرف قبلا برای استقلال و کنده شدن از خانواده، بهترین بهانه ازدواج بود، ولی حالا چون یک مقدار سن ازدواج بالاتر رفته ولی نیاز سرجایش است، بین این دو فاصله افتاده است؛ اما زمانی که بینش و توانمندی هست و فضای مجازی هم کاملا مهیاست، چرا از این فرصت استفاده نشود؟ پس این پدیده اجتناب ناپذیر است. فقط یک نکته ظریف وجود دارد اینکه یک خانم که میخواهد مجرد زندگی کند، آیا قرار است تنها یا با فرد دیگر یا چند نفر دیگر یا با گروههای متفاوت زندگی کند یا چند دختر باهم یا گروههای سنی مختلف یا حتی قرار است با یک جنس مخالف باشد. اینجاست که این بحث چالشی میشود و میطلبد که دفترچه راهنما و خطوط راهنمایی برای جامعه باشد که اگر هم اجتناب ناپذیر است، قواعدش رعایت و مسائل حقوقی و شرعی آن در نظر گرفته شود که فرد دست از پا درازتر و با آسیبهای بیشتر به خانواده برنگردد.
نسل فردا:شما از سن جدا شدن فرزندان صحبت کردید؛ به نظر شما بهترین سن برای جدا شدن فرزند یا همان سن مستقل شدن چقدر است؟ با توجه به اینکه در خارج و در کشورهای توسعه یافته سن 14 سالگی سن استقلال فرزندان است و دولت هم امکاناتی را برای این موضوع در اختیار خانوادهها میگذارد؛ اما به هر حال با توجه به فرهنگ و امکاناتی که در کشور ماست این سن بهتراست چه عددی باشد؟
اسحاقی: شاید نتوان یک خط واضح برای این موضوع انتخاب کرد، ولی چون به هر حال نیازمند سیاستگذاری از این مجموعه مطالب هستیم، به چند مثال اکتفا میکنم. ببینید ممکن است ما در خانه دو فرزند داشته باشیم که توانایی بچه کوچکتر در برخی مواقع حتی بیشتر از فرزند بزرگترمان باشد؛ پس باید فردی فکر کرد؛ اما در بحث کلانش باید به منابع و آموزههای دینی رجوع کنیم. ما برای رشد تکاملی سه 7 سال داریم که 7 سال آخر، قاعدتا حول و حوش 23-22 سالگی است که فرد به بلوغ فکری رسیده و میتوان با این موضوع کنار آمد؛ خب حالا اگر ضرورتی برای انجام این کار داشته باشیم، اگر در قالب ازدواج که محترمانهترین، قشنگترین و شرعیترین شکل هست اتفاق بیفتد که چه بهتر ولی اگر این اتفاق نیفتاد، فرد حداقل باید 20 سال را رد کرده باشد و تربیت لازم برای نه گفتن، برای مراودات و پرهیز از آسیبهای اجتماعی را یاد گرفته باشد. مسئله ای که متاسفانه اکنون در جامعه ما وجود دارد، این است که ما مهارتها را به فرزندانمان یاد نمی دهیم حتی در سن بالاتر هم بدنمان میلرزد که فرزندمان در قالب یک دانشجو در قالب یک خانه تنها یا با همکلاسی، آیا با مدرک فوق لیسانس یا دکتری برمی گردد یا خدای نکرده یک آسیب اجتماعی را هم به دنبال دارد و مسائلی از این دست که این نگرانی و دغدغهای است که سامان درستی در این مورد نداریم.
نسل فردا:آقای دکتر پدرام نظر شما در این مورد چیست؟
توضیح دادند آقای دکتر که باید ابتدا بستر لازم برای این موضوع ایجاد شود واین را هم توضیح بدهم که آن 14 سال در اروپا و آمریکا بدون آسیب نیست و در حالی که در قالب آموزشهای بسیار این مسائل را در نظر گرفتهاند؛ اما روابط جنسی و خانههای مجردی تبدیل میشود به خانههای تیمی و ازدواجهای سفید و در کنار این اتفاقات با آسیبهای جدی طبق منابع موجود روبه رو هستند پس اصل را باید بر رسش فرد بگذاریم و موقعیت و شرایط اجتماعی خانواده؛ چون در آسیبهای اجتماعی همه موضوعی وجود دارد از اعتیاد و انحرافهای جنسی. در بحث مهاجرت هم این موضوع هست؛ اینکه فردی که سر از شهر یا کشور دیگری درمی آورد، چقدر آمادگی برای استقلال دارد؟ مجردی زندگی کردن، زیرلایه استقلال است. اگر توانمندی استقلال را دارد، میرود. می گوییم خانههای مجردی، چون بیشتر نگران عوارض خانههای مجردی هستیم. یک زمانی دیگر جوان از پس خودش برمی آید. این سن معمولا بعد از 19 سال و بعد از سن تینیجری است. او میتواند با ورود به دانشگاه، این مسئله را تجربه کند همانطور که در قدیم دانشگاههای کمتری بود و باید به شهر دیگری میرفتیم و اکنون در هر شهری چند دانشگاه است؛ اکنون این داستان را اینطور کنترل میکنیم که بچههایی که بین 28-27 سال سن دارند را سعی میکنیم از خانه جدا نکنیم و آنها را تا لیسانس و فوق لیسانس نگه میداریم؛ اما ممکن است یک دفعه فرزند ما بانگ بردارد که من میخواهم جدا زندگی کنم و چون به رشد عقلی و فکری رسیده، موردی ندارد. این در حالی است که گاهی جوان درسش را رها میکند و برای گریز از کنترل خانواده، به سمت خانههای مجردی میرود؛ این ممکن است آفت داشته باشد، چون طرف مستقل نشده، بلکه طغیان کرده است؛ اما در صورتی که آموزشهای لازم در مدارس در خانوادهها و نهادهای ذیربط صورت بگیرد و نوجوان در یک جایی توانمندی خودش را نشان میدهد و شرایط خانه من با توجه به اینکه ازدواج هم نکرده، مناسب او نیست و برای انجام کارهای دانشگاهیش، نیازمند به آرامش در خانه دیگری است خیلی هم خوب است و به زندگیش میرسد.
اسحاقی: البته همانطور که گفتید برخی از این خانههای مجردی مربوط میشود به بیوههای مجردی که به دلیل ناپایدار بودن زندگیهای مشترک، به این سمت هدایت میشوند. خانمها و آقایانی که بعد از 6 یا یک سال یا دو سال زندگی مشترک تقریبا راه بازگشت به خانه ندارند و نمیتوانند فضای قبلی خانواده را تحمل کنند، جامعه و خانواده، اینها را نمیتواند تحمل کند به ناچار به این نتیجه میرسند که باید به جایی مستقل روی بیاورند و اینها به دلیل سرمایه خاص ناشی از طلاق، تنهایی یا با یک شریک هم جنس یا غیر همجنس را انتخاب میکنند و امکان اینکه آسیبهای مضاعف دیگری را در کنار طلاق تجربه کنند، هست. برای همین تاکید میکنم به جای اینکه قضاوت کنیم که زندگی کردن تنها در خانه یا با همگروههای سنی جنسی و غیر جنسی خوب یا بداست، بهتر است که آنها را ساماندهی کنیم و تکلیف خودمان را با خانوادهها را روشن کنیم که لوازم یک خانه مجردی چیست؛ اگر کسی خواست که به این شکل زندگی کند، چه آموزشهای اولیه و چه توانمندیهایی برای این موضوع باید باشد. تنها داشتن یک سیستم اندروید و یک لپ تاب زیر بغل و فرضیهای که پدر و مادرش میتوانند اجاره را به حسابش بریزند، کفایت نمیکند از نظر رفاه خیلی خوب است؛ اما آیا کفایت زندگی مجردی را میکند؟ از طرف دیگر ما آمار خودکشی، آمار افسردگی، آمار بیماریهای اضطرابی را داریم که به نوعی با این موضوع درگیر هستند و با این نوع شیوه زندگی کردن میطلبد که ساماندهی شود.
حسن پور: از نظر من آنچه که هست، رنج سنی بین25تا30سال برای کسی که استقلالش را نگه دارد و پیدایش بکند، زمان خوبی است؛ اما آنچه که حالا به عنوان آسیبهای روحی مطرح میشود، موضوع دیگری است. گاهی این پدر و مادرها هستند که به فرزندشان وابسته هستند. خیلی از مراجعان من هستند که حتی ازدواج هم کردهاند؛ اما هنوز تحت لوای خانواده هستند و هنوز خانواده بر آنها تسلط دارد و استقلال بعد از ازدواج هم ندارند. گاهی هم فرد مجرد است و 30 سال یا بیشتر سن دارد یا برگشته به خانه یا نرفته و هنوز والدینش مراقبند که دوست بد نداشته باشد. نظر شخصی من این است که اگر نتوانستهام تا سن 30 سالگی به فرزندم آموزههای درست تربیتی یاد بدهم، من مشکل دارم؛ چرا که در تربیت شخصیت بالفعل وجود دارد که با تربیت بالقوه میشود و ما عملا نمیتوانیم چیز خاصی را القا کنیم؛ چرا که نتوانستهایم موفق باشیم. معتقدم که باید از همان ابتدا از خانوادهها شروع کنیم از همان زمانی که بچه را به دنیا میآوریم به این فکر باشیم که این بچه قرار است مستقل شود و خودش فردیتی را داشته باشد. ما اصلا برای بچههایمان هیچ استقلالی را قائل نیستیم. ما قرار است به عنوان یک پدر و مادر کنارش باشیم و فقط بستر اصلی برای استقلال بچه خود را ایجاد کنیم.
پدرام: این داستانی جدی است که وجود دارد؛ اما چون بحث ما خانههای مجردی است و این کلمه بار منفی دارد، باید تفکرمان را به سمت دیگری سوق دهیم به استقلال جویی و استقلال طلبی. برخی اوقات جوان با عنوان اینکه میخواهم کار کنم و باید مستقل باشم خانه جدامی گیردولی بعد از یک سال مشخص میشود که در خانه مجردیاش همه کاری انجام میدهد به جز کار. اینجا میبینم که با تعارضاتی که فرد دارد، خانه مجردی میشود یک مرکز مثلا خطر و آسیبهای اجتماعی گوناگونی از اعتیاد گرفته تا مسائل جنسی، بریدن از خانواده و بیکاری و خشونت.
نسل فردا:با این تفاسیربه نظر شما با توجه به فرهنگی که بر کشور ما و به خصوص بر بافت سنتی اصفهان غالب است و جوانی که در این بستر رشد کرده و مهارتها را یاد نگرفته، آیا ظرفیت یا فرهنگ زندگی مستقل را دارد؟
پدرام: باید یاد بگیرد. معلوم است که کسی که 30 سال در کنار پدر و مادرش زندگی کرده است، برای تشکیل زندگی مستقل به مشکل برمی خورد، وقتی که خانههای مستقل زیاد شوند و افراد به این نوع زندگی عادت کنند، مطمئن باشید که همین افراد اگر ازدواج کنند، زندگی پایدارتری تشکیل خواهند داد، چون الان مشکل ازدواجهای ما این است که جوانهای ما از زندگی پدر و مادرشان بلند میشوند و میروند سراغ زندگی زناشویی و چون تجربه زندگی ندارند وقتی به کوچک ترین مشکلی برمیخورند، طلاق میگیرند.
حسن پور: البته این مسئله در بستر خانواده هم ممکن است اتفاق بیفتد و مشکلاتی همچون اعتیاد و غیره را نیز در کنارخانواده تجربه میکند.
پدرام: بله درست است، ولی تاکید ما براین است که عنوان خانههای مجردی یعنی چه. این استقلال به چه مناسبتی باید باشد ما باید توانمندی مستقل شدن را به بچههایمان بدهیم. ما از اول و آخر دچار مشکلیم و به عنوان مثال اگر آلزایمر زیاد شده است، بچههای اوتیسم هم از طرف دیگر زیاد شدهاند و اینها همه برمیگردد به ارتباط. " از ابتدای این راه شهر معصوم تولد است و انتهایش کوچه باغهای فراموشی". این شعر خیلی ساده ترکیب انسان و جامعه ما را بیان می کندحالا گل داریم که به سبزه نیز آراسته شده است. ما در آنجا کلی دغدغه داریم و به هر حال باید به فکر ساماندهی هم باشیم. قبلا به عنوان شوخی این مطرح میشد که وقتی آقایان بیرون میرفتند، گفته میشد به شکل مجردی و این موضوع تداعی میشد که مجردی رفتن مردان، باعث خطر است و دور همی خانمها زنانه بود و بی خطر و این واژه مجردی به شکل منفی استفاده میشد. بنابراین نظر من این است که باید این واژه را به شکلی به کار برد که فردا شمشیرها از رو بسته نشود که بگویند مجردی بد است یا خوب است. همین بحث مجردی با شرط و شروط باید باشد. ما یک دورهای بچهها را زیر پر و بال میگیریم که آنها پر و بال داشته باشند و بروند و مستقل زندگی کنند، اگر با این نگاه برویم، درست عمل کردهایم. من همیشه اعتقاد دارم که در هر حرکت یک دختر یا پسر 30 ساله مجرد، صدای پای والدینش را میشنوید و پیداست که از ماست که برماست. پس ما راجع به فرهنگ خانههای مستقل یا هجوم استقلال طلبی یا ضرورت نیاز فرزندان ما به استقلال، داریم صحبت میکنیم. این موضوع ممکن است در همان خانه خودمان اتفاق بیفتد؛ اما اکنون فراتر رفته و به یک خانه تبدیل شده است، الان برخی شرایطش را دارند و به بچههایشان امکانات میدهند و این به معنای استقلال نیست. والدین باید به این نتیجه برسند که فرزندشان دارای ذهن مستقل است و حتی اگر به توان اقتصادی نرسیده باشد، به استقلال روانی اجتماعی، عاطفی و ...رسیده است و مجرد زیستن او میتواند به تکامل رشد او کمک کند و این اشکالی ندارد. باید ایمن سازی بستر را ایجاد کنیم تا هیچکس به خودش اجازه ندهد به بهانه یک کتاب یا کبریت یا غیره تعرضی به یک خانم مجرد کند یا عکس آن. چون مجرد است و صدای ضبط صوتیش زیاد است به 110 اطلاع بدهیم و بگوییم که این فرد مجرد مفسده خانه راه انداخته است. ما میخواهیم منفی بودن این واژه را بشکنیم و این یک جور ضرورت اجتماعی و استقلال یابی اجتماعی است که باید بستر امن آن به وجود آید.
حسن پور: البته آقای دکتر این را باید مطرح کرد که اکنون برخی جمعهای مجردی زنانه هم خطرناک شده است.
پدرام: بله خب برای همین اصرار دارم که باید بستر ایمن ایجاد کرد برای این موضوع.
اسحاقی: ببینید هجرت در فرهنگ دینی ما واژه خیلی مثبتی است ، به عنوان یک ضرورت است و در تاریخ فی الذاته چیز بدی نیست. ممکن است لوازمش با او نباشد یا عجول باشد و وسایلش همراهش نباشد یا گزینه همراهش که ازدواج است، اما هجرت انجام میشود، بنابراین اگر ما هماهنگ سازی و همسان سازی داشته باشیم، الزاما چیز بدی نیست باز اگر به روند ایجاد شده نگاه کنیم، انسان روند شکل گیری شخصیتش سه مرحله را طی میکند. مرحله اول فرد است فردی که در داخل رحم مادر رشد میکند در دامان مادر بزرگ میشود تربیت میشود و آرام آرام از حالت فردی به حالت خانوادگی در میآید به سن خاصی هم رسید از خانه بیرون میرود و به دنبال اشتغال و آینده تکاملی که در جامعه مولد باشد. اکنون شیب اجتماعی شدن خانههای مجردی پایینتر آمده و تندتر شده است و زودتر اتفاق می افتد گرچه اگر در قالب ازدواج بود، قشنگتر بود؛ اما حالا که نیست، به هر حال از خانه بیرون میرود و همانطور که گفتم اگر این لوازم درست باشد، فیالذاته چیز بدی نیست؛ یعنی اگر سن ازدواج را پایینتر بیاوریم رفتن از خانه یک ضرورت است، اتفاقا همه موافق هستیم.
حسن پور: البته گاهی اوقات ازدواج هم صورت میگیرد؛ اما فردازنظروابستگی جدا نشده ولی ازدواج کرده است.
نسل فردا:پس نگاه منفی جامعه چه میشود؟
پدرام: البته این نوع نگاه نسبت به قبل خیلی بهتر شده است؛ به چند دلیل، قبلا خانهام را اجاره میدادم و خیلی برایم مهم بود که مستأجر من چه شخصیتی داشته باشد؛ اما اکنون فقط پول شناخته میشود و چیزهای دیگر زیاد مهم نیست. فقط مزاحمت ایجاد نکند چهاردیواری و اختیاری. خوشبختانه درمسیر و جریان در مرحله گذار هستیم و معلوم نیست چند دهه باید بگذرد که ما دریابیم که هر فرد مسئول انتخاب و رفتارهای خودش است و کسی که باید بستر را فراهم کند، مرد یا زن همسایه من نیست و از طریق کانال و معبر دیگری باید این موضوع درست شود، به ما آگاهی میدهد و جز آگاهیهای اجتماعی است که همسایه خود را با این عنوان که تنها یا مجرد زندگی میکند، بد نپنداریم و خانههای تیمی تصور نکنیم؛ چون جریان مثبت دارد میرود به نام استقلال یابی ولی جریان منفی نپذیرفتن همه اینها و تفکیک این دو از هم است. بسیاری از کسانی که از شهرهای دیگر میآیند، آدمهای سالمی هستند که ممکن است بنا به شرایط خود، مجرد زندگی کنند. این نگاه باید باز شود و قضاوتهایمان را مراقب باشیم و هرکس تنها زندگی میکند با قضاوتهای تاریخی ما روبه رو نشود. می گویند از تنهایی مگریز و به تنهایی مگریز هر تنهایی تنها نیست و ممکن است با خودش بار بسیاری از اعتقادات و ارزشها را داشته باشد.
اسحاقی: مثال سنتی به طلبهای که از روستا به حوزه میآمد یک حجره میدادند؛ درست است که در جمع بزرگتری به نام حوزه است؛ اما جایگاه خود او در یک حجره به تنهایی است و راز و نیازش آنجاست. پس الزاما هر تنهایی بد نیست و.. همه جوانها برای خوشگذرانی زندگی مجردی را انتخاب نمیکنند. گاهی اوقات شرایطی پیش میآید که جوانان مجبور هستند این نوع زندگی را انتخاب کنند؛ البته نگاه جامعه عمدتا هنوز منفی است؛ اولا راجع به خانواده این شخص که چه خانم یا آقا اولین فکری که میشود، خانواده بی کفایتی بوده که نتوانسته این فرد را درست تربیت کند پس یک مهر منفی بر پیشانی آن خانواده میخورد؛ در صورتی که الزاما اینطور نیست دوم اینکه راجع به این شخص پیش داوریها و پیش فرضهایی هست که یا بیوه است یا انسان سرکشی است یا اینقدر بد بوده که از خانواده طرد شده یا آنقدر ناسازگار بوده که خودش از خانوادهاش جدا شده و همه این چیزهای منفی تا خلافش ثابت شود، زمان میبرد. فرد حتی اگر یک مهمانی بخواهد بدهد و دوستان و همکلاسهایش بیایند، میشود خانه تیمی و مجردی و زنگ بزنند 110 که بیایید و اینها را بگیرید در صورتی که الزاما اینطور نیست؛ پس بنابراین اولین کاری که باید در این رابطه انجام شود، این است که باور جامعه ما در مورد این افراد تعدیل شودو به سمت واقعیاتی برود که بخشی از آن به قانونگذار و مسئولان مربوط میشود. متاسفانه یک زمانی بود که بنگاههای معاملاتی فقط به افراد متأهل خانه میدادند و فرد صوری هم که شده قباله ازدواج میآورد؛ در صورتی که اکنون این موضوع منتفی شده است، ولی هنوز فضای لازم برای اینکه یک نفر تک و تنها و مستقل زندگی کند حتی تا آخر عمرش نهادینه نشده است؛ البته ما نه از لحاظ فرهنگی و نه از لحاظ مذهبی هیچوقت به این موضوع توصیه نمیکنیم؛ چون انسان به هر حال یک موجود اجتماعی است و به هر حال باید از گذر خانواده عبور کند و یکی از بهترین گزینهها تشکیل خانواده است و رشد را از این مسیر به دست میآورد. پس یکی بحث قانون و قانونگذاری و دیگری بحث فرهنگی در جامعه است که روی این دو باید کار شود تا آن بخشی از جامعه که طبق آمارها 30 درصد از جوانان ما آن را انتخاب کردهاند و آمار کمی هم نیست باید ساماندهی شود.
نسل فردا:خب حال که روز به روز تعداد خانههای مجردی بیشتر از قبل میشود و به دنبال آن شاهد افزایش خانههای مجردی در اطرافمان هستیم و دختران و زنان هم به استقلال بیشتری رسیدهاند، این موضوع را قبول دارید که در مقابل برای آنان، مشکلات روحی، روانی و مالی و ... فراوانی رونمایی شده؛ چرا که مجبورند یک تنه بار زندگی را به دوش کشند نوع نگاه مردم به زنانی که مجرد زندگی میکنند به شکل منفی است و ممکن است آسیبهایی که از بیرون به این فرد وارد میشود، بدتر باشد؟ دوستان مجردش نزدش میآیند نوع نگاه همسایهها بد است و بنابراین او ترجیح میدهد انزوا طلب شود، در این مورد این قضیه را بازتر کنید که آسیبهایی که از بیرون به این فرد وارد میشود و نوع نگاه مردم و جامعه به این فرد تا چه حد تأثیر منفی خواهد داشت؟
اسحاقی: به نظر من آسیبی که این نوع نگاه به زنان می زند، کم از سقطهای غیر قانونی و اعتیاد و آسیبهای دیگر نیست؛ چون نگاه همسایه کاسب سر محل و دیگران به این خانم، اثرات روانی زیادی را به او وارد میکند.
حسن پور: یک آقا کمتر مورد آسیب نگاههای همسایهها و مردم اطراف قرار میگیرد؛ البته نمیخواهم جنسیتی به این موضوع نگاه کنم؛ اما این واقعیتی است که از کودکی برای خانمها محدودیتهای بیشتری وجود دارد و اگر دختری ازدواج نکرد، ارزش کمتری دارد و همین را یک خانم از خانواده با خود میآورد و فرار میکند تا با آن روبه رو نشده و به سمت خانه مجردی میرود در خانه به دلیل همان نگاهها با خودش تکرار میکند که من آدم بی ارزشی هستم، من آدم تنهایی هستم و این موضوع در او تقویت میشود و تبدیل میشود به بیماری؛ در حالی که اگر خانمی توانمند باشد و اعتماد به نفس داشته باشد، حال خوبی با خودش داشته و با زن بودن خودش مشکلی نداشته باشد؛ احساس تنهایی هم نخواهد کرد؛ البته ما بحث بالای شهر و پایین شهر و سنتیتر بودن برخی از نقاط اصفهان را داریم و واقعا به خیلی از عوامل بستگی دارد و فی النفسه خانه مجردی داشتن و تنها بودن به شکل اینکه احساس تنهایی بودن بستگی به خود فرد دارد و جامعه روی او تأثیر میگذارد، اینکه من وقتی رد میشوم، چقدر به نگاه همسایه بها میدهم یا چقدر نگران شوم که همسایه در مورد من چه تفکری دارد؛ در این زمینه آقایان اهمیت کمتری نسبت به این مسائل قائل هستند.
پدرام: ما اولین چیزی که نیاز داریم در مورد تنها زندگی کردن و مجردی زندگی کردن، این است که به آدمها قالبی فکر نکنیم؛ یعنی تفکر منفی نداشته باشیم و بسته به موضوع و کیس مورد، نظر نگاه کنیم. اگر این باور قالبی بودن را بتوانیم روی آن مانور بدهیم و مردم و مسئولان به جای اینکه روی این موضوع قالبی فکر کنند، به فکر ساماندهی باشند که بخشی از مسائل به نهادها و بخشی به خود خانوادهها برمی گردد، میتوان گفت این نوع زندگی به رشد زنان ما کمک هم میکند. من حرمت قائلم برای زندگی مجردی سالم و بنابراین برای بچههایم نیز این شرایط را فراهم کردهام، با موافقت کامل و با آگاه سازی و کمک به درک شرایط آسیبهای اجتماعی.
حسن پور: مشکل ماست که کلیشهای فکر میکنیم و از کودکی به ما یاد داده نشده که میتوان اشتباه کرد. گاهی شاید چیزهایی که میبینم، اشتباه است و واقعا این نیست که هر چه که میبینیم و میشنویم، درست است. واقعیت این است که ما حتی به حواسمان نمیتوانیم اعتماد کنیم برخی از خانوادهها وقتی میبینند یک خانم در فامیلشان تنها زندگی میکند، برای اینکه دخترشان تأثیر نگیرد، به او می گویند ما اصالت داریم و این کارها را نمیکنیم و بلافاصله برچسب منفی به کسانی زده میشود که تنها زندگی میکنند و باب میل ما نیستند و این موضوعات ناخودآگاه تأثیر منفی میگذارد در ذهن طرف مقابل.
نسل فردا:حالا که بحث تنهایی شد یکی از آسیبهای تنها زندگی کردن، افسردگی است؛ به نظر شما این تنهایی چه تاثیراتی روی فرد خواهد گذاشت؟
پدرام: من نگاه دیگری البته دارم و برای صحه گذاشتن بر این موضوع از شعر معروف سهراب استفاده میکنم که میگوید: به سراغ من اگر میآیید، نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من. که در حال رفتن و سفر به عالم معناست مارگوت بیکل یک شعری دارد که میگوید از تنهایی مگریز و گهگاه آن را بجوی و تحمل کن.
نسل فردا:همانطور که گفتید گهگاه. آیا این تنهایی گاه به گاه را میتوان در خانههای مجردی هم با آن روبه رو شد و مشکلی پیدا نکرد؟
پدرام: مرز احساسات طبیعی و پاتالوژیک طبیعی غم، افسردگی، نگرانی، اضطراب باید مشخص شود. گاهی من فیزیکال تنها هستم؛ اما در درون تنها نیستم. احساس تنهایی یک تفکر منفی است و باعث شده که این حس را بگیرم، انسان تنها اگر برنامه داشته باشد، تنها نیست و اصلا به دنبال این تنهایی میگردد تا بتواند رشد کند و بسیاری از فضلا و دانشمندان میگریزند به تنهایی تا تنها نباشند؛ البته جنبه بیمارگونه از تنهایی هم داریم که تیپ شخصیتی افراد، آن را مشخص میکند، یک آدم درونگرا این تنهایی برایش به هیچ وجه دشوار نیست؛ اما اگر فرد تعاملاتش با دیگران مشکل دارد و محدود است و بی تفاوتی دارد، باید به دنبال درمان برود، اصولا احساس تنهایی یک باور و یک تفکر منفی است که باید اصلاح شود.
حسن پور: بحث تنهایی که شما گفتید، بحث این هست که آسیب شناسی داریم بیشتر در ذهن خانمها این اتفاق می افتد و این احساس تنهایی برای آنها بیشتر پیش میآید؛ چون یک زن اعتبار و عزیز بودن و عزت نفسش به این است که در کنار یک نفر باشد یا در کنار مردی که دوستش دارد یا در قالبهای دیگر؛ وگرنه در این رابطه میتوانم بگویم که ما هیچ انسان تنهایی نداریم در خانه تنها زندگی میکنم ولی تنها نیستم؛ چون تلفن دارم و چون در ارتباط با دیگران و جامعه هستم و شغل دارم و در این جا کلمه تنها معنا و مفهومی پیدا نمیکند. تنهایی؛ یعنی من در یک جزیره باشم و خودم باشم و خودم. در آن صورت من تنها هستم، ولی احساس تنهایی آسیب ذهنی است به خصوص برای خانمها چون از آقایان کمتر این موضوع را میشنوید.
اسحاقی: لغت تنهایی، ضد و نقیض است. ترکیب میشود از" تن" به اضافه "ها" پس هیچوقت تنهایی وجود ندارد، چون جمع "تنها" است؛ البته این بازی با لغت است، ولی شاید هیچکدام از ما تنهایی را هیچوقت لمس نمیکنیم این هم دلیل دارد، اینکه خداوند ما را خلق کرده و به ما گفته است که لحظه به لحظه با تو هستم و از روح خودم هم در تو دمیدهام. پس ما تنها نیستیم در جزیره هم تنها نیستیم؛ چون جزایر دیگری هم هست و خیالمان راحت است که تنها نیستیم؛ اما اگر کسی به این حس برسد که هیچکس درکش نمیکند، آن وقت است که میتوان گفت فرد تنهاست. قبلا خانههای قدیم بزرگ بود و به هر حال تعداد زیادی کنار هم بودند؛ اما اکنون خانهها کوچکتر شده جای کافی نیست برای همین این روزها خانوادهها مجبورند در جاهای کوچک زندگی کنند و زندگی در این فضاهای کوچک، عوارضی دارد که یکی از عوارض آن، تلاش برای استقلال یافتن فرزندان خانواده و کوچ به سمت خانهای مستقل و روی آوردن به تنهایی است.
نسل فردا:یعنی شما معتقدید آپارتماننشینی، مهمترین دلیل گسترش زندگی مجردی است؟
پدرام: بله خانههای قدیمی حیاط و اتاقهای زیادی داشت برای همین افراد در خانه فضاهای متعددی برای خلوت کردن با خودشان داشتند، ولی در زندگی آپارتمان نشینی امکان چنین چیزی وجود ندارد.
نسل فردا:خب این طبیعی است که در آپارتمانها امکانات زیادی برای خلوت کردن نیست، ولی فکر میکنم این به تنهایی نمیتواند دلیل خوبی برای اینکه فرزندان بخواهند از خانوادشان جدا شوند، بشود.
اسحاقی: سیاستهای فرهنگی و اجتماعی کشور ما دارد به سمت خانههای کوچک و فضای تنگ خانوادگی میرود؛ یعنی اینکه الان ما دیگر دختران و پسرانی را میبینیم که به دلیل دانشگاه یا کار در خانههای 40-30 متری زندگی میکنند و شرایط آنها را به این سمت سوق میدهد و آنها تمرین مجرد زیستن را میکنند و خودمان آنها را به این سمت سوق میدهیم. مزید بر علت خانههایی که در کلانشهرهاست که خوابگاهی است خوابگاههای خودگردان که وجه مشترک همه کسانی که به این مکانها میآیند، خوابیدن در آنهاست.
نسل فردا:پس نتیجه میگیریم که شاید با شکسته شدن هنجارها و برداشته شدن نگاههای غلط از روی این کلمه قدری ازمشکلات کسانی که به شکل مجرد یا تنها زندگی میکنند، کاسته شود.
اسحاقی: به عنوان یک ضرورت باید به این موضوع نگاه کرد. گاهی فرد باید به خاطر مشکلاتش برود در خلوت و با خودآگاه و ناخودآگاهش تنها باشد و نمادهای گوناگون آن هم وجود دارد، فرزند باید در یک خانه احساس آرامش و امنیت کند و این امکان باید برای او به وجود آید؛ به عنوان مثال ماه اعتکاف؛ یعنی از خانه بیرون بیا و برو در مسجد و این به عنوان یک ارزش محسوب میشود؛ در حالی که این هم به نوعی مجرد شدن است و هیچکس به این موضوع نگاه بد ندارد. پس نباید مهر و برچسب منفی روی تنها زیستن زد چون در جای خودش ارزش هم دارد. وقتی که ماندن یک فرد در خانواده مصیبت بیشتری برای خانواده در بردارد و ممکن است آسیبهای بیشتری به هر دو طرف وارد کند؛ بنابراین چرا باید ملزم باشد که فرد در خانه بماند. بنابراین نتیجه میگیریم که مجرد زیستن در جای خودش لازم است.
نسل فردا:پس با این حساب شما معتقدید که اگر یک جوان با توجه به تفاوت نسلها در خانه پدریش دچار مشکل شد میتواند زندگی مجردی را انتخاب کند.
اسحاقی: بله اگر حواسمان به آسیبهایی همچون ایدز، سقط جنین و ...باشد و همسایهها هم نگاه منفی نداشته باشند و نیروی انتظامی هم طرح جمع آوری این مکانها مثل جمع آوری دست فروشها و متکدیان و غیره را انجام ندهد و برای این افراد حرمت قائل شود، میتواند یک موضوع مثبت تلقی شود، گرچه اکنون این کلمه دارد چوب نگاه منفی من پدر، من مادر، من بنگاه مسکن و من نیروی انتظامی را میخورد و همانطور که اشاره شد، اگر این چوب تفکرات منفی همچنان بر پیکره مجرد زیستن وارد شود، نه تنها مشکل اصلی جوانان حل نمیشود، بلکه دغدغه مسئولان مربوطه نیز به حساب میآید. قبول داریم که گاهی مجرد زیستن به مدد تکنولوژی و تأمین مالی اتفاق می افتد؛ اما اینها متغیرهای لرزانی است که باید بسترهای درست آن فراهم شود و تا زمانی که این اتفاق نیفتد همچنان جای نگرانی وجود دارد.
حسن پور: شاید برای پایان بندی باید بگویم که اولا ما اختیار اینکه باشد یا نباشد را نداریم؛ چون این موضوع هست؛ اما اینکه چطور باشد که بهتر باشد و آسیب کمتری داشته باشد باید به دنبال آموزش از نوجوانی بود تا معنی استقلال مفهوم شود و خود بچه با دید مثبت و با استقلال مالی، عقلی و روانی و شناختی به این سمت برود در این صورت است که فرد حتی اگر به شکل مجرد زندگی کند برای خودش و جامعهاش آسیب زا نیست؛ بلکه خیلی هم میتواند مفید باشد به نظر من از همین حالا باید با توجه به زیرساختهای حقوقی، فرهنگی و رسانهای جلوی گسترش آسیبها گرفته شود.
اسحاقی: خانههای مجردی، معلول یک سری از علتها در جامعه است و برای حل این مشکل ابتدا باید این علتها در جامعه مرتفع شود. میتوان برای رهایی از این معضل بزرگ نرمش و چرخشهایی را در فرهنگهای سنتی ایجاد و از آن استفاده کرد.
پدرام: خانههای مجردی در مجموع فریاد استقلال خواهی افراد جامعه است و ما باید برای شماری از این افراد، بسترها را ایجاد کنیم این یک جریان اجتماعی است و باید بستر را فراهم کرد تا این فریاد به جایی برسد و جوان دست به زانو بزند و بلند شود.
اسحاقی: این اتفاق در همه زندگی ما، ساری و جاری است. وقتی پدر و مادر شاغلند و این بچه تنها در خانه است، دارد زندگی مجردی را تجربه میکند. وقتی به بچه کلید میدهیم، خودمان داریم بستر میسازیم؛ بنابراین، دنبال مقصر نگردیم، به نظر من باید سن ازدواج پایینتر بیاید تا این رفتن به شکل قابل احترام باشد.
حسن پور: اما ازدواج به هر قیمتی هم نباید باشد، اکنون دهه هفتادیهایی داریم که بدون شناخت ازدواج میکنند و بعد طلاق میگیرند و این منجر میشود به زندگی مجردی که تأمین مالی آن به هر قیمتی است و آسیبهای زیادی را هم با خود به دنبال دارند.
پدرام: بله دقیقا بحث ازدواج باید بستر سازی مناسب شود و جلوی ازدواجهای لشکری و گروهی که بدون هیچ شناختی و فقط بر حسب تبلیغات افزایش ازدواج است، گرفته شود.
اسحاقی: روند اجتماعی شدن را باید به شکل واقعی در جامعه جاری کنیم، اکنون همه بار روی دوش خانواده است در حالی که نهاد اصلی ما آموزش و پرورش است که باید به جای این همه فرمول ریاضی، مهارتهای زندگی را به فرد بیاموزد. یکی از لوازم اصلی این مهارتها این است که فرد نوع تعامل با دیگران را یاد بگیرد. وقتی فرد را در یک کلونی جا میدهیم و او از صبح تا شب کار میکند که فقط یک اجاره و شارژ را دربیاورد، سود اصلی را بنگاهها میبرند، این خودش یک نوع بردهداری مدرن است.
مرکز مشاوره اسپادانا در شهر اصفهان فعالیت دارد. این مرکز مشاوره، افتخار دارد که کادری مجهز و زبده از روانشناس ها و روانپزشکان را در کنار خود داشته باشد.
Grousty
[url=https://fastpriligy.top/]does priligy work[/url] Chiedete al vostro farmacista sull utilizzo di questi prodotti in modo sicuro
emulazy
There was significant improvement in airway mechanics after inhalation of a bronchodilator cheap priligy
whecync
online finasteride prescription However, more recent studies have suggested that macula densa signaling may also contribute to increased renin production in RVH
torGarp
The compliance to take study medication was fairly good median 24 months in both arms, but the ranges were wide Tam MA 52 months, Tam 86 months, Table 3 buy cialis usa Stubborn fat areas are caused by a high density of Alpah2 receptors and poor blood flow Lipolysis must be increased in order for FFAs to be burned Blood flow to adipose tissue and transportation of FFAs away from adipose tissue is vital to fat loss FFAs must be BURNED to body fat loss to occur Exercise is the best way to increase blood flow to adipose tissue, transportation of FFAs, and oxidation of FFAs
Arcaphy
buy generic cialis online PMID 21558306 No abstract available
Moncamn
buying cialis online After overnight incubation, MCF 7 cells were treated with various concentrations of MMC, curcumin, or MMC plus curcumin the ratio of two compounds was 1 1
Tiedkeype
buy zithromax z pak online As you probably know, fatty fish like salmon, sardines, herring, and mackerel hold plenty of omega 3 fatty acids that are super healthy for our brain and the entire body
Enultitly
priligy buy online usa Men may also notice their penis has shrunk or gotten shorter
coxyReemo
buy generic cialis online It also sounds like you ve found a very good veterinarian for your rat
availiano
best price for generic cialis Remember those triple negative breast cancers from above
Ancendy
stromectol scabies buy online DIGOXIN TABLETS B
Ancendy
what does lasix look like I told my doctor I didn t want to do it anymore
opemotamy
House of Representatives, was a lot more than an inconvenience stromectol online They have posted a 37 31 record at the Coliseum this season
dyewmek
We ll soon address how taking certain medications between IVF retrieval and transfer may improve outcomes for endometriosis patients best price for generic cialis
plawliply
omeprazole, diltiazem, verapamil, and theophylline are available as a multiple unit pellet system MUPS safe cialis online lynoral fexofenadine dose bnf The word news most often conjures up visions of U